بحران سن مدرسه
بحران سن مدرسه

تصویری: بحران سن مدرسه

تصویری: بحران سن مدرسه
تصویری: بحران در مدرسه: گفتگو با مجید حسینی 2024, ممکن است
Anonim
مطالعات
مطالعات

بهار سال گذشته ، نگاه کردن به دوستم دردناک بود - او لاغرتر بود ، از روی صورت خوابیده بود - و همه اینها به خاطر دختر بچه اول دبستانی او بود که ناگهان سلامتی او ناگهان وخیم شد و مشکلاتی در درس خواندن ایجاد شد.

همه چیز خیلی خوب شروع شد! دختر آماده بود و منتظر مطالعه بود و ماههای اول هیچ مشکلی ایجاد نکرد - همه چیز برای او آسان بود ، او کمک زیادی نکرد ، از همکلاسی های خود خوشحال بود و به نظر می رسید که از معلم خوشش می آید. و پس از تعطیلات زمستانی ، به نظر مادر آمد که به نظر می رسد کودک از رفتن به مدرسه تمایلی ندارد. در ابتدا ، آنها اهمیت زیادی به این موضوع نمی دادند - خوب ، شما هرگز نمی دانید ، من استراحت کافی نداشتم ، تنبلی …

سپس ناگهان شروع به شکایت از درد شکم کرد. به نظر می رسد آنها بلافاصله به این موضوع توجه نکردند ، اما هنگامی که یک دختر هفت ساله دچار شب ادراری شد (و این ، همانطور که می دانید شب ادراری) ، والدین نگران شدند ، کودک را نزد متخصصان بردند ، اما آنها هیچ مشکلی پیدا نکردند ، آنها به او توصیه کردند که بیشتر راه برود ، ویتامین بنوشد ، قبل از خواب تلویزیون تماشا نکند و موارد مشابه. در پس زمینه همه اینها ، به نوعی آنها متوجه سه قلو نشدند ، چند نظر در دفتر خاطرات ظاهر شد. پس از تجزیه و تحلیل وضعیت ، یکی از پزشکان بیمار را به روان درمانگر ارجاع داد.

و حق با او بود! دختر "صحبت شد" ، و معلوم شد که در سه ماهه دوم درگیری با معلم داشته است. کودکی توانا ، اما کمی کند ، با تفکر خارج از چارچوب ، در چارچوب مدرسه نمی گنجید. او می تواند در طول توضیح س questionال غیرمنتظره ای بپرسد ، بلافاصله به اظهارات معلم پاسخ ندهد ، "آنطور که باید" حساب نکند ، اما به طرز حیله گرانه ای که پدرش به او آموخت. و معلم دقیقاً "دوست نداشت" ، اما شروع به نادیده گرفتن ، توجه نکردن (و شاید نمره را دست کم گرفت).

دختر دوست من بسیار حساس است ، بلافاصله عصبی شد ، ابتدا به آوردن پنج و چهار نفر ادامه داد ، اما اضطراب نهفته با دردهای "خیالی" و ملحفه های خیس خود را نشان داد. والدین فوراً با معلم صحبت کردند ، با یک روانشناس کار کردند و در پایان سه ماهه آخر همه چیز نسبتاً تثبیت شد. در حال حاضر کلاس دوم آینده دوباره منتظر اول سپتامبر است. بعداً اتفاقی می افتد …

این داستان - یکی از بسیاری - به وضوح مشکلات "دوره بحران دوم" را نشان می دهد ، که معمولاً در سن هفت یا هشت سالگی اتفاق می افتد (البته این اتفاق می افتد به طرق مختلف ، برخی زودتر ، برخی دیرتر ؛ همه چیز بستگی به شرایط کودک). اعتقاد بر این است که این "بحران" راحت تر از اول ، در سه یا چهار سال ، و با تلفات کمتری نسبت به نوجوان "انفجاری" می گذرد. با این حال ، به نظر من ، این دوره برای کودکان تقریبا سخت تر است ، زیرا معمولاً با "شوک" مانند رفتن به مدرسه همراه است.

سه سال اول تحصیل بسیار مهم است: روانشناسان ، پزشکان و معلمان در این امر اتفاق نظر دارند که چگونه کودک خود را ثابت می کند ، چگونه مدرسه ابتدایی را به پایان می رساند ، بستگی به این دارد که چه شاخص هایی را به پیوند بعدی منتقل می کند و حتی چگونه پیش خواهد رفت. تحصیل در موسسه و در ابتدا می تواند بسیار دشوار باشد. واقعیت این است که وقتی نوزاد خود را تأیید می کند ، با وجود همه ترفندهایش ، احساس می کند که محافظت می شود ، مادرش آنجاست ، حتی اگر از دست او عصبانی باشد. تا حدودی ، این نوجوان دارای جهان بینی شکل گرفته ، تصور وسیع تری از جهان پیرامون خود ، حلقه بزرگتری از دوستان است و به نظر می رسد کلاس اول ابتدایی به آب پرتاب می شود. الزامات در مدرسه کاملاً متفاوت است - اگر کودک در مهد کودک بازی می کرد ، می خوابید و کمی کار می کرد ، حالا باید خودش کارهای زیادی انجام دهد ، احساس مسئولیت می کند ، مادر همیشه آنجا نیست. اگر چیزی به خوبی پیش نمی رود - در مدرسه یا در خانواده ، روان رنجوری ارائه می شود.

علاوه بر این ، مشکلات می توانند کاملاً متفاوت باشند. به عنوان مثال ، طلاق (یا وضعیتی در آستانه طلاق) والدینی که در گرمای نبردهای خانوادگی ، کودک را تنها در مواقع انحراف در رفتار خود (تا فرار از خانه) ، تحصیل (نمرات بد و اظهار نظر) و رفاه بیش از حد آشکار می شود.غالباً به این ترتیب پسر کوچک حیله گر سعی می کند والدین را به هم نزدیک کند ، "عدم توجه" انتقام می گیرد ، یا با استفاده از وسایلی که در اختیار دارد سیگنال SOS می دهد. گاهی اوقات همین اتفاق می افتد که فرزند دوم در خانواده ظاهر می شود. علاوه بر این ، برادر یا خواهر بزرگتر شروع به نمایش یک "کودک" می کند - آنها در تخت خواب جمع شده اند ، یک پستانک را در دهان خود می گیرند ، بدتر می گویند - "بلبل".

در اینجا بستگی به مادر دارد - خوب است اگر بتوانید سریع حرکت کنید و کودک را به فعالیتهای سازنده سوق دهید. با وجود تمام مشکلات خود ، سعی کنید چیزی را از دست ندهید - دانش آموز کوچک شما از مدرسه ناراحت به خانه آمد ، درباره دوستان خود بی اعتنا صحبت کرد ، نمی خواست به درس برود ، خسته شد ، تمرکز نکرد. اینها ممکن است اولین نشانه های یک فاجعه قریب الوقوع باشد ، بنابراین مطمئن شوید که زمانی برای صحبت کردن پیدا کرده اید ، از وضعیت خود بپرسید ، چه چیزی را دوست دارید ، چه چیزی را دوست ندارید ، با چه مشکلاتی روبرو هستید …

اگر فرزند شما از نژاد خاموش است (چنین افرادی نیز وجود دارند - آنها کلمات را نمی گویند ، همه آنها باید "کشیده شوند") ، رویکرد متفاوتی پیدا کنید ، به عنوان مثال ، سوالات اصلی را بپرسید. فرض کنید می بینید چیزی اشتباه است ؛ دریغ نکنید ، شروع کنید: "آیا شما خوب هستید؟ آیا از معلم خوشتان می آید؟ با دوستان خود دعوا نمی کنید؟ چه چیزی ، با ساشا دعوا کردید؟ چرا؟" و غیره. حتی اگر همه پاسخ ها "عادی" باشند ، باز هم خواهید فهمید که "موضوع ناپاک است". متوقف نشوید ، کودک را بیشتر بچرخانید ، تقریباً او به شدت نیاز به صحبت دارد ، اما به دلایلی مقاومت می کند. خودتان برآورد کنید - اگر فرزند شما با رفتار رهبری رفتار می کند ، ممکن است در کلاس رهبری موفق نباشد یا با دانش آموز دیگری رقابت شود.

اگر کودک ساکت و گوشه گیر باشد ، این ویژگی ها می تواند در ماه های اول مدرسه تشدید شود. اگر این یک بی قراری است ، ممکن است چهل و پنج دقیقه برای او کار سختی باشد (به خدا ، من نمی دانم اینجا چه کار کنم ، اما به نوعی لازم است که بجنگم). و نتیجه گیری مناسب را انجام دهید. و سپس - به دنبال آن بروید!

یولیا الکساندرووا

توصیه شده: