فهرست مطالب:

با دوستان جمع شد
با دوستان جمع شد

تصویری: با دوستان جمع شد

تصویری: با دوستان جمع شد
تصویری: همه اعضای فامیل محمد کنارهم جمع شد 🙏❤❤❤ 2024, ممکن است
Anonim
با دوستان جمع شد
با دوستان جمع شد

به نظر می رسد که هیچ مردی در جهان حداقل یکبار ، حداقل برای مدتی کوتاه ، از رد ناظر در حالت پنهان در تعطیلات آزادی زنان امتناع نمی کند. من حتی می توانم تصور کنم که چگونه شنوایی او هر صدای خش خش را جذب می کند ، و یک چشم تمام قدرت لنز را جذب می کند … نزدیک ترک در کمد یا زیر تخت؟ ساعت ها و یک هفته دیگر تکان دادن درهای بسته (در حال پیپ زدن) چشم ها.

کاری که معمولا خانم ها انجام می دهند

در جامعه کاملاً خانمها؟ من می ترسم که مردان بی چون و چرا پاسخ دهند: "آنها آخرین شایعات را به اشتراک می گذارند و مردان را (خود و دیگران - بی تفاوت) سرزنش می کنند." نمی توان با چنین فکری موافق بود ، اما با این وجود آنقدر مردانه است که حتی ترسناک است - آیا آنها واقعاً فکر می کنند که ما واقعاً هیچ کار دیگری نداریم؟ و بیهوده ، عزیزان من ، من هیچگاه جامعه زنان تنها (از مردان) را "تعطیل آزادی زنان" نمی نامم ، گاهی حتی نه تنها آزادی ، بلکه آزادی.

دوست دختران من در بسیاری از شهرهای این و نه تنها این کشور پراکنده شده اند. من بخشی از زندگی خود را با آگاهی در شهر K *** گذراندم و نه تنها خاطرات خوب ، بلکه حلقه اکتسابی آشنایان و دوستان نزدیک را نیز به یادگار گذاشتم. هر بار ، هنگام بازگشت به این پناهگاه ها ، چیزی شبیه به "ملاقات پس از جدایی طولانی" ترتیب می دهیم ، اغلب چنین جلساتی به اصطلاح در یک شرکت کاملاً زنانه برگزار می شود. با دوستان جمع شد … یکی از این "جلسات" من می خواهم ماهیت تعداد زیادی از مهمانی های مرغ و مجالس خانمها را منعکس کنم (اگرچه تفاوت زیادی در آنها وجود ندارد ، زیرا سن در این میان هیچ نقشی ندارد).

بنابراین ، جمعه ، ساعت 18.00

من و توما معمولاً دیر می رسیم ، زیرا قبل از اینکه یکی از آنها فروشگاه را بکشد به پیشخوانی که او بیشتر دوست دارد ، گیر کرده ایم. وزن های ما مطابقت ندارد ، بنابراین من معمولاً با لبخند برنده از فروشگاه خارج می شوم. این بار در کیسه آبجو وجود دارد ، زیرا طرف دیگر جامعه ماهی وعده داد.

ما وقتی در محل تعیین شده ظاهر می شویم که بقیه قبلاً جمع شده اند. روی میز میزبان ، به جای ماهی آستاراخان ، یک هندوانه آستاراخان (6 کیلوگرم) وجود دارد و ماهی ، ظاهراً در جهت نامعلومی شنا کرد. خوب ، ما قبلاً آبجو را با ماهی امتحان کرده ایم ، اما هنوز با هندوانه. باید تلاش کرد. اولین نان تست "برای ملاقات" ، دومی - "برای عشق" ، سوم - "برای ما … زیبا" ، چهارم - "… هوشمند" ، "… سکسی". ششم و موارد بعدی - تا زمانی که تخیل تمام شود (و لازم به ذکر است - آبجو).

بخش اصلی رویداد به پایان رسیده است ، جالب ترین آن در این س bornال متولد می شود: "بعد چه می شود؟" پس از چندین پیشنهاد رد شده ، ناگهان تصمیم گرفتیم خود را با یک بازی قدیمی کودکان با "فسخ" سرگرم کنیم ، هنگامی که رئیس منتخب (معمولاً باهوش ترین) به یک یا چند تکه کاغذ با نام مجری وظایف می دهد. رئیس ما نه تنها مدبر ، بلکه شاد بود ، بنابراین حمام از حمله و حمله مداوم جشن ها (بدون تأثیر آبجو و هندوانه) رنج می برد. با دوستان جمع شد ، استراحت کرد

اولین مجری (به معنای واقعی کلمه) خوش شانس بود که وارد عرصه بالکن طبقه چهارم شد و آریا را به انتخاب خود اجرا کرد. او که از فقدان توانایی های صوتی (به هر حال ، صاحبخانه آپارتمان) رنج می برد ، علاقه زیادی به ویژگی های خارجی خدمتگزاران خیر وطن و صلح مدنی داشت ، که مجبور شد با ضربه "ما خدمات هم خطرناک است و هم دشوار … "برای پیاده روی قبل از خواب ، جمعیتی از همسایگان مات و مبهوت.اما با گذشت از دروغ و اجرای غیرحرفه ای (تا حدی از خجالت و ترس از تماشاگران آشنا) ، خواننده با این حال با تشویق مواجه شد و هموار به واکنش و طوفان طوفانی ما تبدیل شد.

پس از این مسئله مجبور شدیم به خیابان برویم (با راهنمایی کارهای زیر). مورد بعدی این بود که مجری مجبور شد در غرفه (با فروشنده مرد) کاندوم بخواهد. با رد امتناع (غرفه به وضوح خواربار و سبزیجات بود) ، او مجبور شد کاندوم با رایحه توت فرنگی بخواهد. فروشنده گیج شده به مدت طولانی و با دقت به این زن گستاخ نگاه کرد و سعی کرد بفهمد: از او چه می خواهد؟ سپس ، با تصمیم به اینکه خانم یا بیمار است یا مشغول است ، جیب خود را بیرون آورد ، که برای هر آتش نشان مورد نظرش محفوظ بود و گفت: "در اینجا ، فقط من آن را بو نکردم ، نمی دانم چگونه بو می دهد به طور کلی بررسی می شود - شرکت کیفیت را تضمین می کند! ". پس از این س:ال: "چقدر؟" ، آن پسر دیوانه شد: "چقدر نیاز داری؟" نزدیک شدیم و جواب دادیم: "یکی کافیه !!!". مرد جوان هنوز احتمالاً تحت تأثیر قرار گرفته است.

تام وظیفه داشت به مردی (به انتخاب ما) نزدیک شود و از او شماره تلفن بخواهد. البته ما این بار با غریزه های متضاد ، که زنان معمولاً از آنها پیروی نمی کنند ، اما در طبقه بندی غفلت می کنند ، انتخاب کردیم: "دوست دارم یا دوست ندارم". به طور کلی ، هنگامی که توما با جدا شدن از جامعه ما شروع به نزدیک شدن به مرد بدبخت با راه رفتن عصبی کرد (که باید بگویم ، قبلاً متوجه توجه شده بود) ، پسر 180 درجه چرخید و حتی دور شد. اما این به او کمک نکرد. لرزش در سرتاسر (ظاهراً چنین خانمهای جوان هنوز به او نزدیک نشده اند) برای مدت طولانی و سرسختانه تسلیم قانع های تومینا نشدند. پس از ملاقات ، ما تصمیم گرفتیم به قربانی خود رحم کنیم (که البته دوست هم بود) و حتی بدون نتیجه مناسب ، امتحان او را به حساب آوردیم.

سپس ، با بازگشت به خانه و راحت شدن ، خانم ها شروع به درخواست آخرین ترفند کردند. نکته برجسته و سرفصل برنامه واقعا از شما بود. شماره نهایی در اجرای من یک استریپ سبک (تاپلس) بود (و بود). لازم به ذکر است که من هرگز در مورد برهنه راه رفتن در مقابل دوستانم و همچنین نشان دادن لباس های زیر جدید یا علامت تولد در مکانی پرخاشگر خجالت نمی کشیدم. اما استریپتیز در جامعه زنان برای من تازگی داشت.

من نمی دانم آنها در مورد لباس تاپس و روند برهنه شدن من چه احساسی داشتند ، فقط اکنون کل K *** می داند که مادمازل سووروا در مهمانی های زنان مست ، به صورت رایگان ، استریپتیز نشان می دهد. همین با دوستان جمع شد ، نشست. بگذارید آنها صحبت کنند ، دفعه بعد من "فسخ" را تقسیم خواهم کرد.

توصیه شده: