روح من آرامش ندارد
روح من آرامش ندارد

تصویری: روح من آرامش ندارد

تصویری: روح من آرامش ندارد
تصویری: چگونه انرژی منفی‌ را از خانه خود دور کنیم؟ 💚 2024, ممکن است
Anonim

V. لوی

روح من آرامش ندارد
روح من آرامش ندارد

گاهی اوقات روزی فرا می رسد که متوجه می شوید از تلفن در حال دور شدن هستید و زنگ در می زند ، پیام های متنی شما را می لرزاند و حتی سوت کتری مشکوک به نظر می رسد. شما دائماً منتظر چیزی هستید ، یا بهتر بگویم ، کسی که به هیچ وجه ظاهر نمی شود. و اگر اینطور باشد ، آن یکی نیست ، یا اشتباه است ، یا نه آن زمان … زندگی به آرامی اما مطمئناً به یک کابوس کارتونی تبدیل می شود ، و ناگهان متوجه می شوید که وابسته شده اید ، و آنقدر محکم که به شما صدمه می زند …

شگفت انگیزترین چیز این است که نه یک تجربه زندگی متنوع ، نه کیلوگرم کتابهای روانشناسی خوانده شده ، نه هزاران توصیه شما به دوستان شما - هیچ چیز شما را از این دام نجات نمی دهد ، که به طور هوشمندانه توسط احساسات شما تنظیم شده است. موافقم ، بسیاری از ما دوست داریم در بیوگرافی خود یک داستان عاشقانه داشته باشیم که شایسته بهترین آثار هنری باشد. اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که اکثر شاهکارهای ادبی درباره عشق نوشته شده اند و تعداد بیشماری رمان عاشقانه فقط در مورد محبت ها هستند؟ ما قهرمان رمان های درجه سوم می شویم و احساسات ما راهنمای روانشناسان تازه کار می شود. به اینکه چگونه می توان با اعتیاد جدی کنار آمد ، نه یک مشکل روزنامه نگاری بلکه یک مشکل پزشکی است …

برای شروع ، بیایید تصمیم بگیریم که در مورد چه نوع پیوست هایی صحبت خواهیم کرد. ناگفته نماند که همه ما ، تا حدی به افرادی وابسته ایم که ما آنها را نزدیک می دانیم: به والدین ، فرزندان ، دوستان ، دوست دختران و عاشقان. اما اگر چنین وابستگی ای شادی را برای شما به ارمغان می آورد ، به خودتان اجازه دهید زندگی کنید - مفید بودن یک دلبستگی محجوب ، یک سوال فلسفی است. درباره دلبستگی های دردناک است. در مورد دلبستگی هایی که باعث ناراحتی روحی کاملاً ملموس می شوند. در مورد تارها ، ریسمان ها و بندهایی که ما را رنج می دهد ، اگر موجودی "در آن طرف سیم" شروع به کند شدن کند یا سریع باز شود. به طور خلاصه ، درباره دلبستگی هایی که مانع زندگی ما می شوند.

ناخوشایندترین اعتیادها البته در دنیای داستان های عاشقانه رخ می دهد. زیرا این یکی از آسیب پذیرترین مناطق روابط انسانی است - و روح در کجا دیگر به همان اندازه قابل اعتماد و باز است ؟!..

راز این است که قبل از ایجاد دلبستگی ، شکل می گیرد. و اگر پیگیری کنید که در چه مرحله ای وابسته شده اید ، در صورت تمایل می توانید در آینده از این امر جلوگیری کنید. علاوه بر این ، مکانیزم اتصال ساده است ، مانند آزمایش آکادمیک پاولوف با سگ بدشانس خود. و حتی اساساً همان اصول را دارد. تصور کنید: هر شب ، دقیقاً ساعت نه ، همان مرد با شما تماس می گیرد (میزان صمیمیت در اینجا مهم نیست). دو روز اول عصبانی یا مودب هستید ، اما در هر صورت مهم نیست ، به او می گویید که وقت ندارید - شوهر ، خانواده ، فرزندان ، - تلفن را قطع کنید و او را با خیال راحت فراموش کنید. یک هفته بعد ، شما آن را به عنوان یک قسمت طبیعی عصر درک می کنید و به آرامی یا معاشقه ، اما در حال حاضر علاقه مند ، در مورد چیزهای کوچک صحبت می کنید. یا او را به مادربزرگ شیطان می فرستید ، اما به همان اندازه علاقه مند. و بعد از چند هفته ناگهان ناپدید می شود - و شما جایی برای خود نمی یابید … یک مثال تا حدودی اغراق آمیز ، اما به وضوح نشان می دهد که چگونه آنها دقیقاً به چنین زندگی می رسند. به هر حال ، ممکن است این تماس ها نباشند ، بلکه جلسات باشند ، و نه هفته ها ، بلکه سالها …

توجه کنید که در چه مرحله ای افکار شما مدام به همان شخص باز می گردند.و سعی کنید بفهمید که در قلاب "شکل گیری دلبستگی" افتاده اید ، از این رو باید برای مدت طولانی و دردناک آن را باز کنید. و اگر قلاب در جایی نزدیک است ، مانند یک ماهی هوشمند عمل کنید: بلافاصله شنا کنید … یا حداقل روی آن ننشینید ، بلکه آزادانه در کنار آن پرواز کنید.

مطمئناً شما دخترانی را می شناسید که روزها و شب ها را با تلفن در انتظار تماس می گذرانند. که ممکن است نباشد. برای ماه ها … این را می توان با تمسخر مشاهده کرد - در جوانی هنوز اینطور نیست - اما برای زنانی که با چنین شرایطی روبرو هستند ، این یک مشکل واقعی است.

چیزی مشابه در ادبیات شرح داده شده است:

اما به طور جدی ، مهم نیست که چقدر بی اهمیت است ، زمان یک شفا دهنده جهانی است. به علاوه آشنایی های جدید ، سرگرمی های جدید ، و نگرش جدید. نکته اصلی این است که در خودتان و در تفاوت های ظریف تجربیات خود منزوی نشوید. روانشناس محبوب N. I. کوزلوف در یکی از کتابهای خود سه مشاهده ساده انجام داد:

1. دلبستگی با عشق در درد ، تنش و ترس متفاوت است.

2. خرد با میل به از دست دادن آغاز می شود.

3. وقتی می دانید چگونه گره را باز کنید ، می توانید گره بخورید.

همه این توصیه ها درست است ، اما آنها نیاز به کار زیادی روی خود دارند ، زیرا فقط افرادی که نیم قدم با روشنگری معنوی یا سرمازدگی روحی فاصله دارند ، می توانند روحی را پرورش دهند که قادر به دلبستگی نباشد …

اما می توانید میزان اعتیاد به عشق را کاهش دهید. و همین حالا … یک سوال ساده از خود بپرسید: در حال حاضر چه کسی کنترل اوضاع را در دست دارد؟ وقتی شما کنار تلفن نشسته اید و متأسفانه سر خود را با دستان خود تکیه می دهید ، چه کسی استاد موقعیت است؟ درست است ، نه تو. مالک در این مورد شخصی است که شاید ارزش چنین فداکاری هایی را نداشته باشد ، زیرا به شما اجازه می دهد ، چنین فوق العاده ای ، وقت خود را با غم و اندوه بگذرانید. چیزی داری بهش بگی؟ پس امور را به دست خود بگیرید! با او تماس بگیرید ، بنویسید ، به خانه او بیایید - و هر آنچه را که شما را بسیار نگران کرده است با او در میان بگذارید. اگر فرد منتخب شما قادر به درک باشد ، به سطح متفاوتی از روابط می روید ، جایی که هیچ جایی برای اشتیاق دردناک کسل کننده وجود ندارد. اگر نه … خوب ، بهتر است با دلبستگی به تنهایی کنار بیایید و انتظارات بی ثمر را در گذشته باقی بگذارید …

تجربیات داخلی ، که سرکوب آنها مملو از روان رنجوری است ، می تواند تغییر کند. حتی چنین واژه ای وجود دارد - تصعید ، که به معنای ترجمه انرژی جنسی تحقق نیافته به خلاق است. در موج تجربیات عاشقانه ، می توانید آهنگ بسازید ، داستان بنویسید … حتی می توانید چیزی خیره کننده بدوزید که نشان دهنده حال و هوای فعلی شماست. به طور کلی ، افق های سرپوشیده در انتظار شما هستند!..

فکر کنید دلبستگی وسواس آمیز در این واقعیت ریشه دارد که ما چیزی دریافت نکرده ایم: گرما ، مراقبت ، لطافت … روح بدون عشق از بین می رود و بنابراین درد می کند. اما به هر حال ، شما نه تنها می توانید بگیرید ، و حتی بیشتر منتظر بمانید تا آنها به شما بدهند ، شما می توانید عشق - خود را هدیه کنید. و آنگاه روح دیگر فقط دلبسته نخواهد شد ، بلکه عاشق خواهد شد …

توصیه شده: