من تو هستم و تو من
من تو هستم و تو من
Anonim
من تو هستم ، تو من هستی
من تو هستم ، تو من هستی

"

و من و توما نمی توانیم برای مدت طولانی بدون یکدیگر باشیم. ما هیپی نیستیم ، ما پانک نیستیم ، اما ما نیز لزبین نیستیم و بنابراین … وحشیان بزرگ. و در واقع ، من و تامارا زن و شوهر هستیم …

فعالیت حرفه ای و محل اقامت نزدیک را به ارمغان آورده است. و هنگامی که پس از یک ماه آشنایی ، دو هفته آموزش در شهر دیگری گذراندم ، در ایستگاه مرا دیدند ، او گفت: "من به شما عادت کرده ام. بدون شما چکار می کنم؟ آیا شما هم همین احساس را دارید؟ همانطور که من انجام می دهم؟ " من ، سرم را به علامت مثبت تکان دادم ، گونه او را بوسیدم و به راه افتادم تا گرانیت علم جدید را بجوید. همان شب ، متوجه شدم که وحشت کرده ام ، چقدر دلم برایش تنگ شده است ، گویی آنها چیزی بسیار نزدیک ، عزیز ، گرم گرفته اند ، بدون آن من به طرز غیرقابل تحملی تنها و سرد بودم.

عشق ما بدون بال این گونه تصور شد ، یعنی طبق گفته بایرون ، دوستی. در دفاع از عشق و دوستی زنان ، من این مقاله را نوشتم و برای همه کسانی که معتقدند این در زندگی مزخرف است و همه دوست دختران یک پدیده موقتی و غیرقابل اعتماد هستند ، دستکش انداختم. اول از همه ، می خواهم توجه داشته باشم که انتخاب یک انسان نزدیک بین همیشه با زمان انجام آن ارتباط مستقیم دارد. من دوستان دوران کودکی و دوستان مدرسه ای زیادی داشتم ، اما فقط یک نفر در افق باقی ماند و تنها یک نفر از من جان سالم به در برد ، و من - او ، زیرا همدردی کودکان یک چیز است و یک رویکرد متعادل و انتقادی در انتخاب بازیگران کاملاً متفاوت است. شما.

بیشتر با فعالیتهای مشترک تعیین می شود ، جایی که نقاط برخورد و تماس بیشتر از هر جای دیگری است. وقتی مردم به یک علت مشترک علاقه مند هستند ، درصد بیشتری از فرصت ها برای نزدیک شدن به یکدیگر را دارند. اگرچه ، به نوبه خود ، نزاع اجتناب ناپذیر است ، زیرا دوستی دوستی است ، و خدمات خدمت ، و تفاوت دیدگاه های حرفه ای جنبه ای جدی است. نکته اصلی در اینجا این است که وضعیت را با دقت و حساسیت بسیار زیر نظر داشته باشید و سعی کنید کار شخصی و کار را با هم مخلوط نکنید. فقط این عملاً غیرممکن است ، زیرا با ترک دفتر ، نمی توانید ناگهان دوست شوید ، اما با عبور از آستانه دفتر ، بلافاصله فقط به یک همکار تبدیل شوید. معلوم می شود که لازم است نقشی را ایفا کنیم. اما دوستی یک تئاتر نیست ، اما روابط نزدیک انسانی به قدری مهم است که فرد نیازی به داشتن A در بازیگری ندارد ، نیازی به تظاهر به شخص دیگری نیست. ارزش دقیقاً در این واقعیت نهفته است که همه کاستی ها ، همه بدی ها ، همه تفاوت های شخصیتی بدون هیچ قید و شرطی - همانطور که هستند - پذیرفته می شوند.

به طور کلی ، یک دیدگاه رایج در مورد مسائل ، یک زنجیره پیچیده از آزمون و خطا است ، از قسم خوردن با صدای بلند ، تا نادیده گرفتن سکوت یکدیگر برای چند دقیقه !!! و این ، در واقع ، برای ما شخصاً - خوب ، یک مورد بسیار غیرقابل قبول است. همه چیز مانند یک شوخی قدیمی است: پانزده سال با هم در یک سلول ، و پس از آزادی ، دو ساعت دیگر در دروازه ، و تنها پس از آن در خانه. همیشه دریایی از موضوعات برای گفتگو وجود دارد ، بنابراین ما مانند دو قایق تفریحی وارد عنصر آب می شویم ، اکنون در آرامش ، سپس در طوفان ، اغلب در زیر نور آفتاب با خوشحالی تکان می خوریم یا در هوای بد به طور متقابل کمک می کنیم.

حمایت یک عزیز وفادار در دریای زندگی مورد نیاز است ، بنابراین هیچ چیز از نظر دوست من پنهان نیست ، هیچ چیز از چشم من پنهان نیست. البته این اتفاق می افتد پس از هوس دیگری از خواندن اخلاق توسط شخصی تحت عنوان کلی: "من به شما گفتم !!!" ، اما جهان بدون دردسر نیست. و نه بدون پیروزی. علاوه بر این ، آنها رایج هستند. به نوعی شور یکی از ما یا به عنوان یک شوخی یا به طور جدی بیان شد ، اما … اگر مجبور بود یکی از این دو را انتخاب کند ، او ، فقرا ، گیج می شود و نمی تواند تصمیم بگیرد که کدام را با انگشت نشان دهد ، به هر حال ، ما هرگز و هیچ جا بدون یکدیگر نیستیم.مجموعه ما آنقدر متقابل است که نمی توان فهمید چه کسی او را از آن کل جذب می کند ، بیشتر از همه تقسیم ناپذیر است.

حدس زدن دشوار نیست که کجا ، چرا و چرا این رفیق گیج شده را در دو کاج فرستادیم ، اما هیچ کس حسادت را از این گستاخی تجربه نکرد. ما مردان از انواع مختلف را دوست داریم ، بنابراین این حادثه دیگر تکرار نشد. معمولاً طرفداران او دوستان من هستند و زیبایی های من دوستان او هستند. و عالی است !!! همانطور که او یکبار گفت: "اگر عزیزانم (منظور من و مرد اوست) یکدیگر را درک نمی کردند ، نمی دانستم چه کنم." خدا را شکر ، ما مجبور نبودیم بین عزیزانمان یکی را انتخاب کنیم ، و همه کسانی که بلافاصله آنها را "رد" کردیم بعداً بهترین گزینه ها نبودند. بسیار مهم است که در جلوی چشمان او حجابی وجود داشته باشد ، به طوری که چشمان دوستش در خارج از عینک های رز رنگی شفاف باشد.

به زودی من و توما کمی تعطیلات داریم … 31 اکتبر! عزیز ، این اتفاق در 31 اکتبر رخ داد. من دوباره کیک امضای خود را می پزم و او یک بطری مارتینی می آورد. ما دوباره هر عبارت را با "آیا به یاد دارید …" شروع می کنیم ، تا قولنج می خندیم ، به گونه ، بینی و لب های یکدیگر ضربه می زنیم و نامزدی "تو به من ، و من به تو" را به عنوان بهترین گزینه برای ازدواج پیشنهاد می دهیم. ، با لبخندی بر چهره ما ، همجنس من را برای گرفتن ویزا به سفارت آلمان عجله می کند ، زیرا آنها اجازه ازدواج همجنسگرایان را داده اند … سپس من نقش دائمی یک فالگیر را ایفا می کنم و شادی او را "می بینم" ، موفقیت و عشق روی کارت من همه اینها را به یکباره ، به زودی و برای همیشه قول می دهم. ما با موسیقی مورد علاقه خود به خواب می رویم و صبح را با نشاط و شادمانی آغاز می کنیم ، زیرا با آفتاب حلقه دیگری از عشق و دوستی ما متولد می شود ، که هر دو سعی می کنیم در روح خود حمل کنیم ، بدون اینکه با مشکلات و مشکلات جزئی مبادله کنیم.

دوستت دارم. و تو من !!!

توصیه شده: