ما با زبان کار می کنیم
ما با زبان کار می کنیم

تصویری: ما با زبان کار می کنیم

تصویری: ما با زبان کار می کنیم
تصویری: صحبت کردن ما در کار حرفه‌ای - لحن درست و غلط در فن بیان 2024, ممکن است
Anonim
ما با زبان
ما با زبان

ابتکار یک کلمه زنانه است و بنابراین همه چیز در دستان شماست ، زیبایی ، به هیچ وجه نمی توانید آنها را حذف کنید. از زمان های قدیم مرسوم شده است که یک زن ، به عنوان یک موجود فعال ، همیشه یک گردن است ، و یک مرد فقط یک سر است ، که باید بتواند به نظر برسد. وسایل ژیمناستیک ستون فقرات فوقانی ، مانند دوران قدیم ، ساده بوده و نیازی به مهارت خاصی ندارند.

هنرهای اغوا کننده ، معاشقه و دوست داشتن در دوران پدرسالاری توسعه یافته است. در این مرحله ، آنها فقط در حال اصلاح و تنظیم با ریتم مدرن زندگی هستند. اینکه چه چیزی و چگونه باید انجام شود تا مورد توجه قرار گیرد ، شاید موضوعی برای یک گفتگوی جداگانه باشد ، ما در مورد معاشقه صحبت می کنیم ، و من یکبار دیگر به شما روش معاشقه ثابت شده خود را توصیه می کنم.

من ، مانند هر فرد رویایی ، همیشه در یک رابطه مجذوب لحن شفاف شده ام ، وقتی جایی برای تخیل وجود دارد ، امکان تخیل وحشی وجود دارد ، یک خط باریک بین"

آ) من آن را دوست دارم (شما مدتها در آرزو بودید که بدن خود را بهتر بشناسید) ،

ب) غریبه (شما طبیعتی مستأصل و مستعد کارهای ماجراجویانه هستید).

برای این کار به چه چیزی نیاز است؟ در ابتدا ، خوب است بدانید که تماس شما پاسخ داده می شود (علاوه بر خود شماره تلفن … اگر به طور تصادفی شماره پاسپورت شما در حافظه زنده نشده باشد). خود را راحت کنید (ترجیحاً روی چیزی نرم). چند ساعت وقت بگذارید تا احساس راحتی کنید و عصبی نشوید ، در زمان نگاه کنید ، منتظر لوله کش باشید. بهتر است مکالمه را نه با شکم خالی و نه در حالت "اضافه بار" شروع کنید. تأمین انرژی مثبت یک جزء اجباری است ، هرگز با نتیجه منفی هماهنگ نشوید ، زیرا هم کیفیت و هم میزان گفتگو به مایعات شما بستگی دارد. شما اسرار را فرض می کنید ، پیچیدگی ها و مشکلات جهان را رها می کنید ، نفس می کشید - بیرون می دهید. در اینجا ، شاید همه قوانین ساده وجود داشته باشد. واضح است که اولین دقایق تعیین کننده ترین هستند ، آنها یا به شما کمک می کنند یا در کل عملیات فریب مشتری در آن سوی خط شکست می خورند.

برای فریب دادن و قلاب زدن چه چیزی باید گفته شود؟ برای شروع ، با تلفن مسخره نکنید و با واسیا از آپارتمان بعدی به تلفن زنگ نزنید. به طور کلی ، سعی کنید از صمیم قلب ، صادقانه و انسانی ، مکالمه ای را آغاز کنید. عباراتی مانند: "برای از بین بردن غم و اندوه و قرار نیست که آشنایی را به زمین محکم تری منتقل کنید ، پس البته ، می توانید" با سه جعبه دراز بکشید - بگذارید شگفت زده شود "چگونه او را پیدا کردید ، و حتی آنقدر تیز کردید برنامه ریزی برای قاچاق یک شی در دنیای واقعی با همه عواقب ناشی از یک فنجان قهوه ، سپس سعی کنید چیزی نگویید ، که در آن صورت خلاف حقیقت خواهد بود.

معاشقه تلفنی جذاب است زیرا علاوه بر تخیل و اشتهای هیجان زده ، هیچ شرمندگی کاذبی وجود ندارد و هنگام آشنایی با یکدیگر "آنها با لباس خود ملاقات می کنند" وجود ندارد. نحوه انجام وظیفه اصلی خود را می توان با نگرش او به ادامه آشنایی شما نشان داد. اگر خود شما را دعوت می کند یا حداقل از شما می خواهد فردا تماس بگیرید ، می توانید خودتان را ستایش کنید و بقیه وقت آزاد خود را برای آماده شدن برای جلسه صرف کنید. اگر تمایل به دیدن شما باید با کنه از آن بیرون بیایید ، بدین معناست که شما یا یک کثافت کرده اید ، یا زبان شما هنوز پر نشده است ، اما این یک امر آموزشی است ، نه داده های طبیعی. طبق معمول ، من به عنوان نمونه تجربه و تجربه خود را در شرکت ذکر می کنم ، بلوز دوست دختران را از بین می برد.

درست در آخرین "سبت" ما نقش آشنای قدیمی ام را بازی کردیم ، که با عشقش متمایز شده بود و بلافاصله به دنبال زیبایی نینا افتاد ، که به سادگی او را در جریان فصاحت ، آه و مخمل نرم آوازهایش غرق کرد. در عرض نیم ساعت ، او برای تاریخ التماس کرد ، البته ، او بلافاصله موافقت نکرد و البته نیامد.

و روز بعد ، به طور اتفاقی ، در رادیوی روسی "سلام" از ویکتور برای بانوی جوانی را شنیدم که قرار بود دیروز با یک نوسان آبی در مرکز سالن در اوخوتنی ریااد قدم بزند. آهنگ برای دختر آبی پوش مناسب به نظر می رسید: "کجایی ، کجا؟"

پس از یک رفیق بیش از حد چابک و قاطع ، و بنابراین ، دسترسی آسان ، من (به عنوان با تجربه ترین تروریست تلفنی) به هنرمندی جوان Slava سپرده شدم ، که دوستش ماه ها نمی توانست او را فریب دهد. او تلفن را برای من برداشت و گفت که او عاشق OZZI است ، وایلد را دوباره می خواند ، Levitan را می پرستد ، این بدان معناست که ما بدون مشکل زیاد یک زبان مشترک پیدا می کنیم.

لازم به ذکر است که زمان مکالمه ساعت 2 بامداد (که اتفاقاً اسلاوکا به من گفت) کاهش یافت ، اما این مانع از بازی سریع فانتزی من نشد. من بلافاصله گفتم که آنها او را به عنوان بهترین نقاش پرتره توصیه کردند (این بعد از اطلاعات مربوط به لویتان است) و به طور کلی ، من می خواهم مدل او باشم. من البته توانمندی های خود را زیبا کردم و با گستاخی اعلام کردم که دیپلم برخی از مدارس نمونه را دارم و تنها کاری که می کنم لباس پوشیدن و لخت شدن زیر چشمک های لنزهای عکاسی است. سپس او موضوع گفتگو را به آرامی به فرهنگ و هنر منتقل کرد ، نشان داد که ما ، به نظر می رسد ، هم در موسیقی و هم در نقاشی و آنچه بسیار شگفت آور است ، در ادبیات سلیقه های مشترکی داریم !!! در حوالی ساعت پنج صبح ، مرد جوان شروع به صحبت عصبی کرد و اعتراف کرد که در راهرو در چند صندلی شنا ایستاده است. البته ، من برای قربانی خود متاسف شدم ، حتی ، به یاد دارم ، او را دعوت کردم که برای آشپزخانه به دنبال یک چهارپایه بنشیند. این گفتگو تا هفت ادامه داشت و پس از آن ما در مورد جلسه ای توافق کردیم که من حاضر به شرکت در آن نشدم. تا به حال ، من تصور می کنم یک شب غیر اتفاقی در پایان ناپذیر (در تکرار) "لس آنجلس قدیمی در شب".

به نحوی من خوش شانس بودم که شماره اشتباه را گرفتم و از یک نماینده تبلیغاتی میشا در دفتر مدیر یک شرکت جالب روسی درخواست کردم. آقای ژنرال (به هر حال ، معلوم شد که همنام من است) مدت زیادی در دفتر خود به دنبال میشکا می گشت (ظاهراً دفتر کوچک نیست … اما به هر حال ، من دستور دادم که این شخص را بیرون بیاورم زمین را با صدای فرمان دهنده!) ، و هنگامی که گزارش کردم کجا ، تقریباً خودم به زمین افتادم. مدتی با هم گپ زدیم ، پس از آن او گفت که روی یک صندلی خسته شده است و مرا به شام دعوت کرد. سوار یک ماشین بزرگ با یک دسته گل بزرگ شدم و مرا به یک رستوران گران قیمت برد. بعد از خوردن بخشی از بستنی آناناس (معلوم می شود ، وقتی آناناس با بستنی پر می شود) ، قول دادم در شبکه ارتباطات تلفنی ناپدید نشوم.

اما من همیشه جایی را برای معاشرت پیدا خواهم کرد و اکنون در حال تسلط بر فضای مجازی هستم. و این یک داستان دیگر است … و نه یک.

توصیه شده: