ما مهاجر هستیم
ما مهاجر هستیم

تصویری: ما مهاجر هستیم

تصویری: ما مهاجر هستیم
تصویری: دوستان رفتیم مشهد زیارت امام رضا (ع)نائب زیارت همگی شما هستیم 2024, ممکن است
Anonim
ما مهاجر هستیم!
ما مهاجر هستیم!

روز گذشته نامه ای از نروژ به صندوق پستی من رفت ، همان نامه من"

هر دو عبارت پرش ، ساده ، تعمیم یافته و برای اکثر "نه" خارج از کشور و "نه" در جدایی بسیار قابل درک هستند. به طور کلی ، آنها حتی پیش پا افتاده نیستند.

تشییع جنازه خود … هومممم. با صدای بلند ، زیبا ، بی رحمانه ، با یک نوسان و یک نقطه جسورانه در پایان گفته می شود. و من می خواهم تغییر کنم: مهاجرت در حال جدا شدن است … جدا شدن از شهری که در آن تحصیل کرده اید و عاشق شده اید. جدا شدن از دوستان. جدایی با خانواده و دوستان. (با مادر ، تنها کسی که برای شما صبحانه می پزد و با مهربانی سر شما را می نوازد: "برخیز ، دختر!"). جدا شدن از زبان مادری ، که در هر مرحله به نظر می رسد و بنابراین نامحسوس است. جدا شدن از سرزمین مادری ، جایی که هنوز در هر نقطه ای احساس می کردید "در خانه" هستید و اکنون هزاران مایل دورتر است …

مهاجرت یک جدایی داوطلبانه از افراد اکتسابی و زنده است جایی که بخشی از زندگی شما برای همیشه است.

- چرا اوکراین را ترک کردید؟ - من از لنا در غذاخوری دانشجویی ، در فاصله طولانی بین آزمون دولتی کتبی مهارت زبان و مصاحبه ، پرسیدم.

- و آنجا چه چیزی برای من درخشید؟ من از طرف غرب هستم ، نژاد. یک کلمه در اوکراینی نیست. اگر فقط به حرکت به کیف ، جایی که کار بیشتر وجود دارد! بنابراین ، خانواده من تصمیم گرفتند مرا برای پایان تحصیل در اروپا بفرستند تا پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، سعی کنید بمانید. یا ازدواج کنید ، یا به همین ترتیب ، آرام شوید.

- چگونه پول تحصیل خود را پیدا کردید؟ آیا والدین شما ثروتمند هستند؟

- خداوند با شماست! بستگی به این دارد که کجا و چگونه مطالعه کنیم. بله ، "استاد" گران است ، اما یک دانشگاه معمولی در آلمان - تقریباً هیچ! دولت پرداخت می کند ، فقط باید زبان را کاملاً بلد باشید و برای مسکن با غذا پول داشته باشید. بنابراین والدینم مستقیماً به من گفتند: "بهتر است یکی دو سال دیگر تحقیر کنیم ، تا بعداً ما را از آنجا در سنین بالا به ما کمک کنید." ابتدا وارد آلمان شدم ، سپس به اینجا ، همسایه منتقل شدم. عصرها که من با نظافت پول به دست می آوردم ، ماهانه دویست یا سیصد یورو بیرون می آمد. کافی!

- اما ویزای دانشجویی تمام شد؟ چطور موفق شدید بمانید؟

- چگونه چگونه؟ مثل همه! من اینجا با یکی ملاقات کردم ترکی ، اما دارای مجوز اقامت دائم. او در دانشکده تدریس می کند. چنین خوب! ما قبلاً برای آشنایی با خانواده سفر کرده ایم.

- دوست داری یا نه؟ …

- من دوست دارم ، - لنا می گوید و لبخند شیرینی می زند. - اون میره عزیزم ترکی …

مردی بلند قد و خوش تیپ با ظاهری بسیار باهوش به سمت ما می آید ، لنا را در بالای سر می بوسد و دستم را تکان می دهد: "خوبی دیان!" "چنین … ترکی وجود دارد!" - من فکر می کنم این غیر اخلاقی است …

یکی دیگر از دوستان من عازم ایالات متحده شد ، جایی که در دو سال اول سرگردان بود و به طرز وحشتناکی رنج می برد ، برای من ایمیل های فریاد می فرستاد ، اما قصد بازگشت نداشت. "او برای من بد است ، زیرا هیچ کار خوبی وجود ندارد و زبان هنوز هم چنین است ،" او به من نوشت ، "اما در یکی دو سال همه چیز بهتر خواهد شد! می دانید ، در واقع خیلی خوب است! و من چشم انداز دارم! در نیژنی نوگورود خود با دیپلم موسسه آموزشی انجام دهم؟ در مدرسه برای یک پنی ، مانند یک مادر در تمام زندگی من؟ و اینجا من در حال حاضر در دوره های طراحی وب هستم (چه کسی فکر می کرد!) ، سفارشات در حال حاضر شروع شده است ظاهر شدن!"

حالا او (به همراه دوست پسری که ظاهر شده است) درآمد خوبی دارد و به محض حل شدن مسئله خرید خانه ، مادرش را می گیرد.

با من ، سرنوشت نیز به طرز عجیبی تعیین شد. من همیشه یک وطن پرست و روسوفیل بودم و در اصل در هر گوشه فریاد می زدم: " مهاجرت خیانت است!"و حالا من فکر می کنم:" خیانت به کی؟"

به خانواده خودت؟ والدین من فوق العاده خوشحال هستند که دخترش سرانجام پس از طلاق سخت "وصل شده" و نوه من - پس از سالها بی پدر شدن.من یک خانواده خوب و یک شوهر دلسوز دارم که برای پسر خوبم پدر و از پدر شوهر و مادر شوهرش حمایت می شود. (خوب ، به دلایلی در سرزمین مادری به نتیجه نرسید! اما در اینجا اینطور شد!) ما در تابستان به والدینم سر می زنیم ، آنها برای کریسمس و سال نو از ما دیدن می کنند.

خیانت به دوستان؟ بعید. اگر قبلاً آنها در یک آشپزخانه کوچک با سوسک ، یک بطری ودکا و سیب زمینی پخته ، که توسط هیچ دیکلروو حذف نمی شد ، جمع می شدند ، اکنون - در خانه "جدید" من ، در یک کشور فوق العاده زیبا اروپایی ، جایی که با لذت زیادی به آنجا می آیند همچنین با آبجو با میگو قلب به قلب صحبت کنید. بله ، کمتر! (خوب ، هنگامی که شما بیش از سی سال دارید ، همه چیز در روسیه کمتر اتفاق می افتد …)

خیانت به زبان و فرهنگ؟ در خانه من به زبان روسی صحبت می شود ، شوهرم به طرز احساسی به ما می گوید "murzilki من" و آزادانه با روسیه تماس تلفنی برقرار می کند. با خرید یک ظرف ماهواره ای ، کانالهای تلویزیونی روسی ظاهر شدند. اینترنت به طور کلی یک چیز ضروری است: رادیو برای شما ، MP3 ، و سایت های زنانه ، و نامه ها ، البته … البته کتابهای روسی ، بیشتر در ترجمه. نمادهای روسی روی دیوارها. و حتی یک کاسه اولیویه برای سال نو!

خیانت در رابطه با … سرزمین مادری؟ نه ، بلکه ما او را از چندین دهان گرسنه نجات دادیم …

البته ، من اغراق می کنم و بیش از حد ساده می کنم ، زیرا موضوع فقط در مورد رفاه مالی نیست ، اگرچه برای هر فرد عادی مهم است. نکته رضایت اخلاقی و شادی معمول زنانه است ، که بسیاری از ما ، "پیش فرض کنندگان" در اینجا پیدا کرده ایم.

برای بسیاری ، سرزمین بیگانه به وطن دوم و علاوه بر این به سرزمین محبوب تبدیل شده است. راه رسیدن به چنین شادی فتح شده سخت و دشوار است. فکر نکنید که با قدم گذاشتن در ساحل خارجی ، همه چیز را به یکباره خواهید داشت! نخواهد. در ابتدا هیچ چیز وجود نخواهد داشت. اما اگر واقعاً بخواهید و تسلیم نشوید ، به موقع همه چیز درست می شود.

من یک مهاجر هستم ، اگرچه گذرنامه روسی خود را تغییر نداده ام و قصد ندارم در صورت اجازه قوانین محلی ، تابعیت خود را "کنار بگذارم". من می توانم بمانم. می توانم برگردم. من یک روس هستم ، در حال حاضر در کشوری زندگی می کنم که برای خودم انتخاب کرده ام.

توصیه شده: