تصویری: ما مهاجر هستیم
2024 نویسنده: James Gerald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 14:06
روز گذشته نامه ای از نروژ به صندوق پستی من رفت ، همان نامه من"
هر دو عبارت پرش ، ساده ، تعمیم یافته و برای اکثر "نه" خارج از کشور و "نه" در جدایی بسیار قابل درک هستند. به طور کلی ، آنها حتی پیش پا افتاده نیستند.
تشییع جنازه خود … هومممم. با صدای بلند ، زیبا ، بی رحمانه ، با یک نوسان و یک نقطه جسورانه در پایان گفته می شود. و من می خواهم تغییر کنم: مهاجرت در حال جدا شدن است … جدا شدن از شهری که در آن تحصیل کرده اید و عاشق شده اید. جدا شدن از دوستان. جدایی با خانواده و دوستان. (با مادر ، تنها کسی که برای شما صبحانه می پزد و با مهربانی سر شما را می نوازد: "برخیز ، دختر!"). جدا شدن از زبان مادری ، که در هر مرحله به نظر می رسد و بنابراین نامحسوس است. جدا شدن از سرزمین مادری ، جایی که هنوز در هر نقطه ای احساس می کردید "در خانه" هستید و اکنون هزاران مایل دورتر است …
مهاجرت یک جدایی داوطلبانه از افراد اکتسابی و زنده است جایی که بخشی از زندگی شما برای همیشه است.
- چرا اوکراین را ترک کردید؟ - من از لنا در غذاخوری دانشجویی ، در فاصله طولانی بین آزمون دولتی کتبی مهارت زبان و مصاحبه ، پرسیدم.
- و آنجا چه چیزی برای من درخشید؟ من از طرف غرب هستم ، نژاد. یک کلمه در اوکراینی نیست. اگر فقط به حرکت به کیف ، جایی که کار بیشتر وجود دارد! بنابراین ، خانواده من تصمیم گرفتند مرا برای پایان تحصیل در اروپا بفرستند تا پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، سعی کنید بمانید. یا ازدواج کنید ، یا به همین ترتیب ، آرام شوید.
- چگونه پول تحصیل خود را پیدا کردید؟ آیا والدین شما ثروتمند هستند؟
- خداوند با شماست! بستگی به این دارد که کجا و چگونه مطالعه کنیم. بله ، "استاد" گران است ، اما یک دانشگاه معمولی در آلمان - تقریباً هیچ! دولت پرداخت می کند ، فقط باید زبان را کاملاً بلد باشید و برای مسکن با غذا پول داشته باشید. بنابراین والدینم مستقیماً به من گفتند: "بهتر است یکی دو سال دیگر تحقیر کنیم ، تا بعداً ما را از آنجا در سنین بالا به ما کمک کنید." ابتدا وارد آلمان شدم ، سپس به اینجا ، همسایه منتقل شدم. عصرها که من با نظافت پول به دست می آوردم ، ماهانه دویست یا سیصد یورو بیرون می آمد. کافی!
- اما ویزای دانشجویی تمام شد؟ چطور موفق شدید بمانید؟
- چگونه چگونه؟ مثل همه! من اینجا با یکی ملاقات کردم ترکی ، اما دارای مجوز اقامت دائم. او در دانشکده تدریس می کند. چنین خوب! ما قبلاً برای آشنایی با خانواده سفر کرده ایم.
- دوست داری یا نه؟ …
- من دوست دارم ، - لنا می گوید و لبخند شیرینی می زند. - اون میره عزیزم ترکی …
مردی بلند قد و خوش تیپ با ظاهری بسیار باهوش به سمت ما می آید ، لنا را در بالای سر می بوسد و دستم را تکان می دهد: "خوبی دیان!" "چنین … ترکی وجود دارد!" - من فکر می کنم این غیر اخلاقی است …
یکی دیگر از دوستان من عازم ایالات متحده شد ، جایی که در دو سال اول سرگردان بود و به طرز وحشتناکی رنج می برد ، برای من ایمیل های فریاد می فرستاد ، اما قصد بازگشت نداشت. "او برای من بد است ، زیرا هیچ کار خوبی وجود ندارد و زبان هنوز هم چنین است ،" او به من نوشت ، "اما در یکی دو سال همه چیز بهتر خواهد شد! می دانید ، در واقع خیلی خوب است! و من چشم انداز دارم! در نیژنی نوگورود خود با دیپلم موسسه آموزشی انجام دهم؟ در مدرسه برای یک پنی ، مانند یک مادر در تمام زندگی من؟ و اینجا من در حال حاضر در دوره های طراحی وب هستم (چه کسی فکر می کرد!) ، سفارشات در حال حاضر شروع شده است ظاهر شدن!"
حالا او (به همراه دوست پسری که ظاهر شده است) درآمد خوبی دارد و به محض حل شدن مسئله خرید خانه ، مادرش را می گیرد.
با من ، سرنوشت نیز به طرز عجیبی تعیین شد. من همیشه یک وطن پرست و روسوفیل بودم و در اصل در هر گوشه فریاد می زدم: " مهاجرت خیانت است!"و حالا من فکر می کنم:" خیانت به کی؟"
به خانواده خودت؟ والدین من فوق العاده خوشحال هستند که دخترش سرانجام پس از طلاق سخت "وصل شده" و نوه من - پس از سالها بی پدر شدن.من یک خانواده خوب و یک شوهر دلسوز دارم که برای پسر خوبم پدر و از پدر شوهر و مادر شوهرش حمایت می شود. (خوب ، به دلایلی در سرزمین مادری به نتیجه نرسید! اما در اینجا اینطور شد!) ما در تابستان به والدینم سر می زنیم ، آنها برای کریسمس و سال نو از ما دیدن می کنند.
خیانت به دوستان؟ بعید. اگر قبلاً آنها در یک آشپزخانه کوچک با سوسک ، یک بطری ودکا و سیب زمینی پخته ، که توسط هیچ دیکلروو حذف نمی شد ، جمع می شدند ، اکنون - در خانه "جدید" من ، در یک کشور فوق العاده زیبا اروپایی ، جایی که با لذت زیادی به آنجا می آیند همچنین با آبجو با میگو قلب به قلب صحبت کنید. بله ، کمتر! (خوب ، هنگامی که شما بیش از سی سال دارید ، همه چیز در روسیه کمتر اتفاق می افتد …)
خیانت به زبان و فرهنگ؟ در خانه من به زبان روسی صحبت می شود ، شوهرم به طرز احساسی به ما می گوید "murzilki من" و آزادانه با روسیه تماس تلفنی برقرار می کند. با خرید یک ظرف ماهواره ای ، کانالهای تلویزیونی روسی ظاهر شدند. اینترنت به طور کلی یک چیز ضروری است: رادیو برای شما ، MP3 ، و سایت های زنانه ، و نامه ها ، البته … البته کتابهای روسی ، بیشتر در ترجمه. نمادهای روسی روی دیوارها. و حتی یک کاسه اولیویه برای سال نو!
خیانت در رابطه با … سرزمین مادری؟ نه ، بلکه ما او را از چندین دهان گرسنه نجات دادیم …
البته ، من اغراق می کنم و بیش از حد ساده می کنم ، زیرا موضوع فقط در مورد رفاه مالی نیست ، اگرچه برای هر فرد عادی مهم است. نکته رضایت اخلاقی و شادی معمول زنانه است ، که بسیاری از ما ، "پیش فرض کنندگان" در اینجا پیدا کرده ایم.
برای بسیاری ، سرزمین بیگانه به وطن دوم و علاوه بر این به سرزمین محبوب تبدیل شده است. راه رسیدن به چنین شادی فتح شده سخت و دشوار است. فکر نکنید که با قدم گذاشتن در ساحل خارجی ، همه چیز را به یکباره خواهید داشت! نخواهد. در ابتدا هیچ چیز وجود نخواهد داشت. اما اگر واقعاً بخواهید و تسلیم نشوید ، به موقع همه چیز درست می شود.
من یک مهاجر هستم ، اگرچه گذرنامه روسی خود را تغییر نداده ام و قصد ندارم در صورت اجازه قوانین محلی ، تابعیت خود را "کنار بگذارم". من می توانم بمانم. می توانم برگردم. من یک روس هستم ، در حال حاضر در کشوری زندگی می کنم که برای خودم انتخاب کرده ام.
توصیه شده:
Creditomania: چرا ما عاشق این هستیم که در بدهی زندگی کنیم؟
اکنون ما به شدت با یک شیدایی جدید مبارزه می کنیم - تمایل به خرید همه چیز به صورت اعتباری ، حتی اگر از قبل بدانیم که پرداخت آن بسیار دشوار خواهد بود
برادران سافرونوف: "ما در حال احیای ژانر توهم هستیم"
ایلیا ، سرگئی و آندری سافرونوفس راه "جادویی" خود را در سال 2002 آغاز کردند. برادران سافرنوف به رسمیت شناخته شده و عنوان "Copperfields روسیه" و "illusionists No. 1 in Russia" را دریافت کردند
سلام ، ما مهمان شما هستیم
پدر تمام بدحجابی های موجود در بشر را در کوه می گوید … و سپس او با شلوارهای پهن خانواده خود راه می رود تا در را باز کند. در همان زمان ، دوستان پیچیده بیرون از خانه انتظار دارند که این من هستم که در را برای آنها باز می کنم. و به محض اینکه قفل درب را چرخاند ، آنها شروع به فریاد می کنند: "هی ، فلفل ، چرا آنجا می خوابی؟ کنده های خود را حرکت بده … اوه ، سلام ، و ساشا در خانه است ، ما اینجا آمدیم تا یادداشت بپرسیم روش …"
ما با رئیس هستیم
شما فقط باید آن را بدیهی فرض کنید و از کشیدن موهای خود در مورد نقص آن جلوگیری کنید. با تسلط بر این فکر ، از شر ناراحتی روحی خلاص خواهید شد و فرصتی برای مانور خواهید یافت ، که در شرایط بحرانی به شما فرصتی برای زنده ماندن می دهد
با Cleo زندگی جدیدی را شروع کنید! ما به دنبال قهرمان 3 فصل هستیم
آیا می خواهید اولین گام را به سوی خود جدید بردارید؟ در ماه مارس ، در Cleo ، یک داستان تغییر در انتظار شماست - نه تنها بیرونی ، بلکه داخلی نیز