چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم
چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم

تصویری: چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم

تصویری: چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم
تصویری: (دوربین مخفی) صحنه هایی که اگرضبط دوربین نمیشد کسی آنرا باور نمی کرد!! 2024, ممکن است
Anonim
چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم>
چگونه مشتری یک آژانس ازدواج شدم>

من بدنبال کار بودم. و سپس یک آژانس بزرگ ازدواج"

این آژانس در یک حفره مکعبی ، بین ساختمانهای بلند مرتبه قرمز رنگ قرار داشت. تابلوهای کاغذی پاره شده با آرم Bluebird مرا به داخل یک اتاق بزرگ - سالن ، برد. منشی که شیمی روی سرش بود لبخند درخشانی زد: "ازدواج کردی؟"

سپس آنها به من توضیح دادند که این شوخی امضای او بود. او که صاحب یک خانواده قوی بود ، عاشق تمسخر مشتریان احتمالی بود ، و آنها در پاسخ خجالت می کشیدند و چشم آنها را دور می کردند.

در یک دفتر کوچک پر از میز و رایانه ، آنها با لذت به من نگاه کردند.

- ما درصد بسیار بالایی از ازدواج ها را داریم. و ارتباطات جدی در خارج از کشور. تقریباً در هر کشوری می توانید ازدواج کنید.

با لبخندی شیرین توضیح دادم که از زندگی شخصی خود راضی هستم و فقط به کار علاقه دارم.

- آره؟ - مدیر سبزه ابروهایش را بالا انداخت. - اما شما می توانید همزمان ازدواج کنید. هرگز نمی دانید همه چیز چگونه پیش می رود. فقط ببینید چه کسی با ما تماس می گیرد. - او یک آلبوم عکس های رنگی از مشتریان مقابل من گذاشت. زنان مختلف از صفحات براق به من نگاه می کردند-جوان و نه چندان زیبا ، اینچنین ، اما بسیاری از آنها شاد ، مرتب ، زیبا بودند. و آنها نمی توانند به تنهایی شوهر پیدا کنند … زندگی به طرق مختلف توسعه می یابد ، - آه بلوند ، مدیر آه کشید. - کسی حرفه ای می کند ، یکی طلاق گرفته ، دیگری دو فرزند دارد. اما اساساً همه امیدوارند نه تنها یک خانواده تشکیل دهند ، بلکه یک زندگی بهتر ترتیب می دهند. بنابراین آنها به یک آژانس بین المللی مراجعه می کنند. آنها خود خارجی را کجا ملاقات خواهند کرد؟

- چه نوع عکس هایی مورد تقاضا هستند؟ - من تصمیم گرفتم که کنجکاو شوم ، با یادآوری "لبخند بزن" آمریکایی ها ، و اشتباه نکردم.

- بشاش. و همچنین چنین … ابتدایی. اینجا ساشا ، 40 ساله است. با لباس زیر روی اسباب بازی بزرگ ببر ببر نرم دخترش عکس گرفته شد. ما قبلاً 70 یا 80 پاسخ به آن دریافت کرده ایم.

به طور خودکار کتیبه های پشت عکس ها را نگاه کردم. مارینا ، حسابدار ارشد ، تنیس بازی می کند ، به زبان های انگلیسی ، فرانسوی ، فنلاندی مسلط است. احساس حسادت کردم ، اما با نگاه کردن به عکس ، حسادت را متوقف کردم: مارینا شبیه وودیانوی از کارتون "کشتی پرواز" در اوج خود بود.

- بله ، اینطور می شود. او باهوش است و درآمد خوبی دارد ، اما هیچ کس به آن احتیاج ندارد. با چه چیزی ما را راضی خواهید کرد ، آیا رزومه خود را با خود دارید؟ انگلیسی شما چطور است؟

بعد از مطالعه تجربه کاری ، سبزه گفت که من با آنها خوب هستم. روی نیمکت چوبی نشستم و به پرسشنامه ها پرداختم - و نه برای پرسنل ، بلکه برای ازدواج.

- فقط مشتریان Blue Bird می توانند با ما کار کنند. شما باید به باشگاه بپیوندید. در صورت تمایل ، ساده ترین طرح را انتخاب کنید - معرفی شاخص کارت و شرکت در رویدادهای ما. 150 روبل.

این پرسشنامه شامل سوالات استاندارد بود: سن ، تاریخ تولد ، علامت زودیاک ، قد ، وزن ، رنگ چشم ، رنگ مو. کنار من ستونها توسط یک زن حدود سی ساله با دقت پر شد.

- دختر ، - رو به من کرد ، - فکر می کنی موهای من بور تیره است یا قهوه ای؟

- تفاوت در چیست! - همسایه دیگرش پاسخ داد. - بنویسید "بلوند". فریتز عاشق موهای بلوند است. همه عاشق موهای بلوند هستند. در موارد شدید ، دوباره رنگ کنید.

سپس باید درباره سرگرمی هایم بنویسم. زنان روسی در چنین نمودارهایی چه می نویسند؟ تئاتر ، موسیقی ، ادبیات ، رقص ، طبیعت ، فرزندپروری ، خانه. مجموعه ای کلاسیک از یک ملت بشردوست. برخی "سبک زندگی سالم" و "ورزش" را اضافه می کنند. هیچ کس حرفه ای نمی نویسد زنانی که به دنبال شوهر خارجی هستند انتظار دارند که او درآمد کسب کند.

همسایه ای سرزنده می گوید: "علاوه بر این ، همه آنها شیفته فمینیسم هستند." - و در همسران ، مانند مردان ما ، آنها به دنبال خانه دار و پرستار بچه هستند. خوب ، یک دوست ، البته. در مورد موسیقی با آنها صحبت نکنید.

پرسشنامه دوم به متقاضی شوهر اختصاص داده شد ، فقط در آنجا باید قبلاً مشخص شود که کدام نژاد را ترجیح می دهید ، عادات بد قابل قبول ، قد ، حوزه فعالیت حرفه ای ، سرگرمی. من خودم متوجه نشدم که چگونه این روند را جدی گرفتم ، و دوست پسر خود را با یک سال تجربه فراموش کردم. من در این دو تکه کاغذ خواب خوشبختی را می دیدم ، گویی آن را مانند پیتزا تلفنی سفارش می دادم. سبزه زیر 190 سانتی متر؟ یا ورزشکار بور است؟ وکیل یا نویسنده؟ با بچه ها ، بدون بچه ها ، با نوه ها؟ برای بازی گلف ، هندبال ، اسکواش؟ پراگماتیست یا رمانتیک؟

- و زنان بیشتر چه کسانی را انتخاب می کنند؟ دوباره پرسیدم.

- از سن 30 تا 50 سال. اغلب آنها موافقت می کنند که از اولین ازدواج خود صاحب فرزند شوند ، - سبزه پاسخ داد. - همه نشان دهنده رفاه مالی یک مرد است. و با ظاهر خود کاملا آرام رفتار می کنند. با این حال ، خارجی ها نیز مطالبه گر نیستند. آنها کلیشه ای دارند که زنان روسی همه زیبا و بهترین همسر هستند.

در پایان ، من باید برای نامزد نامزدی خود درخواست تجدید نظر بنویسم. من تصور می کردم انتخابی ناشناخته است. در صفحات روزنامه های دوستیابی درخواست هایی به یادگار ماند: از "برای مکاتبات و بیشتر" تا "عزیزم کجایی!"

بلوند به من توصیه کرد: "این بسیار مهم است." - این در واقع تنها کلمه زنده در کل نمایه شما است. با تجدید نظر است که او قضاوت می کند که شما کی هستید و آیا برای او مناسب هستید یا خیر.

پس از بررسی پرسشنامه ها ، مو بور راضی شد و یک کارت نشان عضویت سالانه برای حضور در شبهای باشگاه ، جلسات با مشتریان نمایندگی و نامزدهای خارجی برای دست و قلب روسیه به من داد. بر روی نشان نوشته شده بود: هلنا ، برج ثور ، عنصر زمین. بدیهی است ، این اطلاعات جامع بود ، که برای نامزدها کاملاً کافی بود.

- یا شاید شما نیز می خواهید خود را در اینترنت قرار دهید؟ - سبزه را پیشنهاد داد. - ما همچنین در روزنامه ها و مجلات تبلیغاتی داریم. البته این کار مثرتر خواهد بود. شما خیلی جوان هستید ، کسی به سرعت شما را پیدا می کند.

من چهره معشوقم را تصور می کردم اگر با اعلامیه ازدواج من ملاقات می کرد و امتناع می کرد. و در واقع بدنبال کار هستم. و او پرسید که چه زمانی باید منتظر تصمیم در سفر به دانمارک بود. آنها به من توضیح دادند که هنوز مصاحبه ای با رئیس شرکت به زبان انگلیسی برای "نشان دادن دانش زبان و توانایی برقراری ارتباط با مردم" وجود دارد ، آنها برای من توضیح دادند.

- اگر کسی به شما علاقه مند است که برای کار نیست ، یک شماره تلفن بدهد؟

من گفتم: "بیا ،"

هنگام خروج از آژانس ازدواج "پرنده آبی" ، متوجه شدم که شش زن در لابی مشغول پرسیدن پرسشنامه ها بودند. قبل از آنها فرهنگ لغت وجود داشت: پرسشنامه به زبان روسی و انگلیسی پر شد. هر از گاهی یکی از متقاضیان چشمان خود را به سمت سقف بلند می کرد و نوک قلم خود را گاز می گرفت ، لبخندی رویایی می زد یا پیشانی را با درد چروک می کرد ، و سپس دوباره به یک کاغذ تکیه می داد و "ابر شلوار" خود را می نوشت. " در را پشت سرم بستم و به هوای یخ زده دویدم.

توصیه شده: