فهرست مطالب:

10 افسانه درباره طلاق
10 افسانه درباره طلاق

تصویری: 10 افسانه درباره طلاق

تصویری: 10 افسانه درباره طلاق
تصویری: ۱۰ چیزی که باید درباره طلاق بدونید وگرنه دیر یا زود بدبخت میشید 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

در طول زندگی ، فشارسنج خوشبختی زناشویی بسیار ناهموار متغیر است. هنوز هم می شود! هیچ چیز ناپایدارتر از روابط انسانی نیست. به نظر می رسد که فقط دیروز عشق ، اشتیاق و امروز وجود داشت - نفرت ، بی تفاوتی و تمایل متقابل برای متفرق شدن. این روش حل مشکلات زناشویی توسط نیمی از زوجین انتخاب می شود. قبل از پیوستن به صفوف آنها ، اضافی نخواهد بود که دریابیم کدام اسطوره های مداوم ایده های ما در مورد طلاق را مخدوش می کند.

افسانه 1. ازدواج مجدد قوی تر است

این افسانه بر این فرض استوار است که مردم با تجربه سخت یاد می گیرند. با این حال ، تمرین این قضاوت را رد می کند. احتمال طلاق در ازدواج های مکرر بسیار بیشتر است. و نکته این است که شخص قبلاً سلیقه و ترجیحات خود را تعیین کرده است. و معلوم می شود که هر شریک بعدی دردناک شبیه شریک قبلی است. در مردان ، این "ثبات" بیشتر در ارتباط با ظاهر فرد منتخب ظاهر می شود. به عنوان یک قاعده ، زنان از ویژگیهای معشوق خود "آویزان" می شوند. متأسفانه ، این ویژگیها اغلب منفی هستند و قربانی نگرشهای ناخودآگاه خود فقط می تواند تعجب کند که چرا همه اینها شوهران یا معتادان به الکل ، یا معتادان به مواد مخدر ، یا زنها یا بازندگان هستند. جای شگفتی نیست: روانشناسان به خوبی با این پدیده آشنایی دارند. ما نوع خاصی از افراد را به سمت خود جذب می کنیم و اتفاق می افتد که کاملاً مثبت نیست. برای خروج از "دور باطل" و توقف مجموعه ای از شرکای "مشابه" ، باید نگاه دقیق تری به خود داشته باشید و تعیین کنید که در برخی افراد ناخوشایند چه چیزی شما را بسیار جذب می کند.

افسانه 2. تنهایی شرایطی غیرقابل تحمل برای یک فرد است

تعدادی از تحقیقات دانشمندان را به این نتیجه رسانده اند که تنهایی به اندازه سیگار کشیدن برای سلامتی خطرناک است.

این ممکن است به این دلیل باشد که افراد مجرد تمایل دارند سبک زندگی کمتری داشته باشند. آنها بیشتر می نوشند (همانطور که بیشتر در شرکت ها هستند) ، وعده های غذایی (به ویژه صبحانه) را حذف می کنند و بیشتر کار می کنند (زیرا هیچ کس در خانه منتظر آنها نیست). تنهایی پس از سی سال ضربه مهلکی به لیسانسه ها وارد می کند.

فقط یک دستور وجود دارد - پیدا کردن یک جفت. سرنوشت کسانی که "پیدا نکردند" غیرقابل شگفت است و سینمای ما به خوبی آن را مطالعه کرده است. روی صفحه نمایش بیش از یک بار به ما نشان داده شده است که چگونه مردان مجرد مست می شوند و زنان با گذاشتن قطره ای اشک در بالش خود می دوند تا تبلیغاتی ارسال کنند: "یک زن مجرد می خواهد با یکدیگر آشنا شوند." اما قبل از گرفتن تبلیغات ، بدانید: عبارت "درباره خطرات تنهایی" دارای تمایز جنسیتی بسیار واضحی است. مردان تنها ، در واقع ، کمتر از همتایان متاهل خود زندگی می کنند ، اما زنان مجرد ، برعکس ، بیشتر از دوست دختران "حلقه" خود عمر می کنند. حدس زدن موضوع چیست دشوار نیست. مردان مجرد بیشتر مشروب می خورند ، به طور نامنظم غذا می خورند و زندگی جنسی نامحسوسی دارند. اما عدم وجود شوهر بارهای اضافی زیادی را از زنان دور می کند.

افسانه 3. زندگی مشترک قبل از ازدواج احتمال طلاق را کاهش می دهد

در حقیقت ، احتمال طلاق در این مورد حتی بیشتر است. در عوض ، احتمال اینکه رابطه هرگز به کانال رسمی برود کمتر است. در بهترین حالت ، زندگی مشترک وضعیت ازدواج مدنی را به دست می آورد و بنابراین برای مدت بسیار طولانی دوام می آورد. در بدترین حالت ، که متأسفانه بیشتر اتفاق می افتد ، همسران "ثبت نام نشده" در نهایت در جهات مختلف پراکنده می شوند ، زیرا در طول اقامت "مدنی" خود آنها ناخودآگاه شروع به درک ازدواج به عنوان چیزی موقتی و ناپایدار می کنند.روانشناسان توصیه می کنند که دوره قبل از ازدواج را بیش از چهار سال به تعویق نیاندازید. در این مدت ، مردم زمان دارند تا "عادت کنند" ، اما وقت ندارند که از یکدیگر خسته شوند. شما نباید به ویژه امیدوار باشید که زندگی مشترک به شما این امکان را می دهد که نامزد خود را بهتر بشناسید. شخص موجودی متغیر است ، با گذشت سالها ، عادات همسرتان و نگرش شما نسبت به آنها می تواند مکرراً تغییر کند. برای یک ازدواج موفق ، نه تنها طول دوره آمادگی مهم است ، بلکه تمایل و توانایی همسران برای امتیاز دادن و سازش در رابطه است.

Image
Image

افسانه 4. پس از طلاق ، سطح زندگی زنان کاهش می یابد ، در حالی که مردان - سطح زندگی آنها بالا می رود

اخیراً ، دانشمندان محاسبه کرده اند که سطح درآمد زنان تنها 27 falls کاهش می یابد ، در حالی که سطح درآمد مردان تنها 10 است. اما محققان در نظر نگرفتند که "سطوح" متفاوت است. برای خانواده های VIP ، این نسبت ممکن است صادق باشد. به خصوص اگر شوهر یک سرمایه دار بزرگ نفت باشد و زن یک خانه دار یا اهل اجتماع. این خانمها که هیچ سرمایه ای ندارند ، پس از طلاق ، کاملاً وابسته به محتوایی هستند که شوهر سابق آنها به آنها اختصاص می دهد. و مهم نیست چقدر بزرگ است ، آنها همچنان درآمد خود را از دست می دهند. با این حال ، زنان خانه دار در هر صورت مشکل دارند. پس از همه ، شوهران برای آنها تنها منبع وجود هستند (به خاطر عدالت ، باید توجه داشت ، یک منبع بسیار غیرقابل اعتماد) و از دست دادن آن برای او قابل توجه است. اما در خانواده های با درآمد متوسط و کم ، بیشتر بودجه خانواده مصرف می شود و توسط همان مرد. معمولاً یک زن شاغل مجرد می تواند لذت های زنانه بیشتری را بپردازد ، زیرا در غذا صرفه جویی می کند.

افسانه 5. بچه دار شدن از طلاق جلوگیری می کند

این گسترده ترین و پایدارترین افسانه است. این در زمان مردسالاری هار (زمانی که حق ارث بسیار مهم بود) متولد شد و تا به امروز با خیال راحت زنده مانده است (نه بدون کمک مجموعه های تلویزیونی برزیل). با ایجاد امیدواری های فراوان در باروری به طور کلی ، یک زن به طور خودکار طیف خواسته های خود و فرصتی را برای اصلاح همسر خود یا بهبود روابط خود با او شامل می شود. در عین حال ، کاملاً نادیده گرفته می شود که روند باروری وظایف متفاوتی را انجام می دهد. حتی واقعیت هشداردهنده در اعتقاد به "معجزه تولد انسان" دخالت نمی کند. با مشاهده چگونگی فروپاشی خانواده های اطراف ، با وجود حضور فرزندان ، همه مطمئن هستند که چنین اتفاقی برای او نخواهد افتاد و بارداری را به عنوان آخرین شانس برای حفظ خانواده در کنار هم می دانند. اما این تنها در صورتی موفق می شود که احساسات بین همسران ، اگرچه آنها وارد بحران شده اند ، هنوز زنده باشند.

افسانه 6. رسوایی ها و درگیری ها به ناچار منجر به طلاق می شود

در اصل ، درست است. برای اکثر مردم ، وجود طولانی مدت در حالت "طوفان" غیرممکن است.

دعوا برای صبحانه ، رسوایی برای ناهار ، دعوا برای شام - چنین روال عادی می تواند هر احساسی را از بین ببرد.

به خصوص اگر تنها یکی از همسران با تمایلات رسوا کننده متمایز باشد ، و دوم نقش یک بافر را بازی کند. اما اگر هر دو همسر دارای خلق و خوی انفجاری باشند ، ممکن است عمل متفاوت باشد. و در کمال تعجب شاهدان ، رسوایی های خشونت آمیز چنین زوج هایی به ملاقات وکلا ختم نمی شود ، اما به آشتی کمتر خشونت آمیزی ختم نمی شود. اما بهتر است از رویارویی خانوادگی چنین زوج هایی دوری کنید. این دقیقاً در شرایطی است که "زن و شوهر یک شیطان هستند". چه می توانید بکنید ، ازدواج "ساخته شده در بهشت" همیشه لانه ای آرام و دنج نیست. این اتفاق می افتد که احساسات ، سخت شده در نبردهای خانوادگی ، با خوشحالی تا عروسی طلایی زنده می مانند.

افسانه 7. برای کودکان ، بهتر است والدینی که عشق خود را از دست داده اند از یکدیگر جدا شوند

بهتر است والدین نسبت به یکدیگر رفتار کاملاً ناپسند داشته باشند. یا یکی از والدین از نوعی نقص (الکلیسم ، اعتیاد به مواد مخدر ، اختلالات روانی) رنج می برد. در بقیه موارد ، کودکان معمولاً حامی خانواده هستند ، حتی در ظاهر. در مورد نوزادان ، همه چیز واضح است: آنها هر دو والدین را به یک اندازه دوست دارند و زنده ماندن از دست دادن یکی از آنها برای آنها دشوار است. اما نوجوانان انگیزه پیچیده تری دارند. در آستانه بزرگسالی ، حفظ موقعیت اجتماعی برای آنها بسیار مهم است.یک خانواده ناقص معتبر نیست و علاوه بر این ، با مشکلات مادی همراه است ، که موقعیت نوجوان را در محیط خود نیز تضعیف می کند. بنابراین ، کودکی که قبلاً همه چیز را درک کرده است ، برای برکت طلاق والدین خود عجله ای ندارد ، اما بر حفظ ازدواج اصرار دارد. و اگر این امر موفقیت آمیز نباشد ، با استفاده از حق انتخاب ، ممکن است او با والدینی که او را بیشتر دوست دارد ، باقی نماند ، بلکه با والدینی که شرایط بهتری برای او فراهم است ، باقی بماند.

افسانه 8. مردان به احتمال زیاد خانواده را ترک می کنند

تا مدتها اینطور بود. یک زن ، که در موقعیت وابستگی اقتصادی ، اجتماعی و اخلاقی به یک مرد قرار داشت ، به ندرت تصمیم به ترک خانواده گرفت. یک ازدواج معمولاً تنها زمانی به هم می خورد که خود مرد آن را می خواست. اما حتی او برای طلاق مشکل داشت. برای یک زن ، این مرحله برابر با مرگ مدنی بود. اکنون همه چیز متفاوت است: دو سوم همه طلاق ها توسط زنان آغاز می شود. علاوه بر این ، این برای همه جهان متمدن (به استثنای کشورهای مسلمان) معمول است.

انقلاب جنسی ایده عفاف اجباری زنان را پراکنده کرد و برابری به زنان استقلال مالی داد. اما میل به داشتن خانواده و مردی مطمئن در طول قرن ها به هیچ وجه کاهش نیافته است ، اما تمایل به تحمل رفتارهای ناشایست مردان به طور قابل توجهی کاهش یافته است.

افسانه 9. ازدواجهای دیررس دوام بیشتری دارند

فرض بر این است که با افزایش سن ، فرد تجربه ای کسب می کند و بنابراین تحمل پذیرتر و بی تکلف تر می شود. همچنین به نظر ما در طول سالهای "جستجو و سرگردانی" ، باید دیدگاه های روشنی در مورد زندگی مشترک از قبل شکل گرفته بود ، سلیقه ها و خواسته ها در مورد جنس مخالف باید ایجاد شود. و با این وجود ، ازدواجهایی که قبل از سی سالگی منعقد می شوند دو برابر ازدواجهایی هستند که همسران آنها بسیار فراتر از این هستند … این امر با این واقعیت توضیح داده می شود که روان "بالغ" ، در واقع ، در برابر فجایع زندگی مقاوم تر است. در عین حال کمتر مستعد هر چیز جدید است. با گذشت زمان ، فرد پلاستیسیته خود را از دست می دهد و ترک عادات و سازگاری با شریک زندگی برایش دشوار می شود. و مجردی ، باید بگویم ، بسیار اعتیادآور است. هر چه آنها در مورد لذت زندگی خانوادگی به ما بگویند ، ازدواج کار سختی است. و اگر جوانی ولخرج بدون نگاه به عقب وارد "استخر ازدواج" شود ، بلوغ سخت فکر خواهد کرد: آیا ارزش فشار آوردن را دارد.

افسانه 10. بیشترین تعداد طلاق در سه سال اول ازدواج اتفاق می افتد

سالهای اولیه ازدواج بدون تردید امتحان سختی برای تازه ازدواج کرده است. آنها هنوز اطلاعات کمی در مورد زندگی خانوادگی دارند ، اما آماده دفاع شدید از منافع خود هستند. به نظر می رسد از نزاع هایی که یک خانواده جوان را متزلزل می کند ، تنها دو مرحله تا طلاق وجود دارد. با این حال ، آمارها نشان می دهد که همسران جوان اصلاً به دنبال شکستن تعهدات زناشویی خود نیستند.

Image
Image

تعداد طلاق ها بر اساس تعداد سال های زندگی به شرح زیر است: تا یک سال - 3.6، ، از 1 تا 2 سال - 16، ، از 3 تا 4 سال - 18، ، از 5 تا 9 سال - 28 ، از 10 تا 19 سال - 22 درصد و بیشتر - 12.4 درصد.

با استفاده از این داده ها ، می توان پی برد که چگونه قدرت روابط زناشویی به انقراض احساسات بستگی دارد. چه کنیم ، با از دست دادن عشق ، تحمل ما کمتر می شود. اوج طلاق در 5-9 سالگی اتفاق می افتد ، زمانی که شور و اشتیاق عشق از بین رفته است ، و شما می خواهید هورمون ها را تکان دهید. خطرناک ترین دوره زندگی یک خانواده زمانی است که همسران بین 20 تا 35 سال سن دارند (دوره فعال ترین فرد). پس از 35 سال ، تعداد طلاق ها کاهش می یابد. در این سن ، خانم عادت قدرت را به دست خود می گیرد.

یک فرد نمی تواند بدون افسانه ها و افسانه ها زندگی کند. هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد و لازم نیست. این مهم است که بدانید داستان به کجا ختم می شود و واقعیت از کجا شروع می شود. و اگر مصمم به جدایی هستید ، باید تصور روشنی از علت انجام این کار و عواقب آن داشته باشید.

توصیه شده: