لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟
لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟

تصویری: لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟

تصویری: لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟
تصویری: Коллектор. Психологический триллер 2024, ممکن است
Anonim
لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟
لیسانس متقاعد شده ، یا چگونه می توان او را به اداره ثبت برد؟

او نمی خواهد ازدواج کند! و بس در ابتدا شما را آزار نمی داد ، خوب ، شما ازدواج نمی کنید و نیازی ندارید! عشق مهمترین چیز است ، شما قبلاً یک خانواده دارید و همه اینها. و ناگهان احساس کرد که اینطور است. شما نگاه کنید ، همه دوستان شما مدتهاست ازدواج کرده اند ، حداقل نزد والدین خود نروید ، زیرا بازجویی مطمئناً با اعتیاد آغاز می شود:"

در نهایت ، شما خودتان از هیچ چیزی مطمئن نیستید ، خسته ، آسیب پذیر ، در شرف سقوط در افسردگی هستید و بیشتر و بیشتر اوقات این س yourselfال را از خود می پرسید: "چرا ، چرا او با من ازدواج نمی کند؟!" … بیشترین چیزی که هیچ یک از آنها "واقعا غیرقابل تحمل نیست". و لحظه ای فرا می رسد که صبر فرشته ای شما به پایان می رسد - همین ، من دیگر نمی خواهم همسر مدنی باشم ، اما می خواهم … خوب ، اگر نه ملکه دریا ، حداقل "او" محبوب "با گذرنامه و قانون.

من در غیر این صورت به شما اطمینان نمی دهم ، زیرا بی فایده است. من فکر می کنم شما خودتان همه چیز را می دانید: هم در مورد این که تمبر معنایی ندارد و هم زندگی حقوقی تفاوت چندانی با "شهروند" ندارد و هم عروسی با حجاب ، کیک و عموی مست واسیا که در یک سقوط افتاده است. چشمه حتی به نوعی مد نشده است شما به این همه استدلال اهمیتی نمی دهید ، دیگر دیر شده است ، دیگر قانع کننده نیست. شما فقط به نقطه ای رسیدید که اجازه دهید او ازدواج کند یا در جهنم شکست بخورد (حداقل سه بار محبوب و چهار برابر عزیز باشید). آره!

من درک می کنم که تشویق شما به فکر منطقی مانند تکان دادن یک پارچه قرمز در مقابل گاو نر است ، اما برای رسیدن به هدف خود ، هنوز باید این کار را انجام دهید.

جمع چگونه می توانید او را به اداره ثبت احوال ببرید؟

- مجبور کردن (آه ، کراوات ، برای او بگویید "بله ، بله ، موافقم" و امضا کنید - هاها سه بار!) ؛

- صحبت کردن (خوب ، عزیز ، خوب ، زیبا ، خوب ، کی با من ازدواج می کنی؟) ؛

- او را مجبور به انجام این کار کنید (این ورزش هوازی است ، شما باید به یک بازیگر جذاب تبدیل شوید و "بازی های مخفی" انجام دهید).

و اکنون با جزئیات بیشتر.

البته همه ما انسان هستیم ، همه ما انسان هستیم و کم و بیش از یکدیگر "استفاده" می کنیم. اگر وفادار شما به هیچ وجه نمی خواهد ازدواج کند ، پس برای مجبور کردن او ، باید اقدامات شدید کثیف را انجام دهید. اماده ای؟ در میان "محبوب ترین" دو مورد وجود دارد: کشاندن او به گوشه یا فریب دادن (و گاهی اوقات هر دو ، و بیشتر). طبق سیستم 10 امتیازی "پست زن" - همه 10 امتیاز ، مقام اول افتخارآمیز و عنوان "بهترین عوضی منطقه". فقط می توانید او را از طریق آلت تناسلی بگیرید ، باردار شوید ، یعنی. در چنین مواردی ، من همیشه متاسفم برای نوزادی که هنوز به دنیا نیامده است ، اما قبلاً وسیله ای برای دستکاری شده است.

اما اشعار را کنار بگذارید! قبل از تصمیم گیری در مورد چنین مرحله ای شدید ، فکر کنید: آیا او ازدواج می کند؟ آیا آماده تحقیر هستید؟ من شوخی نمیکنم! اگر او می گوید: "من کودک را می شناسم ، اما ازدواج نمی کنم" ، "سقط کنید" ، یا چیزی نمی گوید ، اما به سادگی تبخیر می شود؟ و درست خواهد شد ، مرا ببخش پروردگارا.

مکان دوم در رژه ضربه ترفندهای کثیف ، سیاه نمایی معمولی است. "اگر با من ازدواج نمی کنید - لعنت به شما!" ، یا "تا زمانی که ازدواج نکنید ، بدون رابطه جنسی ، و به طور کلی من برای مادرم می روم" ، "یا ازدواج کنید ، یا به مادر خود بروید و به رفتار خود فکر کنید ، تربچه! "، و در سه جریان اشک می ریزد. من نمی توانم بگویم که روش آنقدر خوب است ، برعکس ، به همان اندازه بازنده است. و قبل از هر چیز بازنده می شوید: خوب ، باید غرور داشته باشید! بالاخره چه کسی باید دنبال چه کسی باشد؟

لازم نیست او را از خانه اخراج کنید ، بلکه فقط کمی وحشت داخلی ترتیب دهید. با غم و اندوه راه بروید ، گویی بزرگترین اندوه را در زندگی خود تجربه می کنید ، و به همه پرسش های او ناراحت کننده است که پاسخ دهید: "هیچ اتفاقی نیفتاده است."

مادربزرگ دوستم همیشه می گفت: «چرا قسم می خوریم ، فریاد می زنیم و ثابت می کنیم؟ به هر حال ، خود مادربزرگ 4 بار ازدواج کرد. اما من هنوز به خودم اجازه می دهم که با او بحث کنم: اشک زنان بر همه تأثیر نمی گذارد.آنها فقط به یک فرد مهربان و ملایم که هیچ مصونتی از گناه ندارد ، ترحم خواهند کرد ، و حتی در ابتدا. هنگامی که یک زن اغلب و زیاد گریه می کند ، مرد شروع به تحریک می کند و به زودی "پاهای خود را" می کند.

پس ما بعد چه داریم؟ به نظر من ، صحبت از یک لیسانس معمولی ، کافی ، عاقل و متعادل برای ازدواج امکان پذیر نیست. اگر او اینقدر عاقل و متعادل نبود ، خیلی وقت پیش ازدواج کرده بود. اما مطمئناً می توانید امتحان کنید. به خصوص وقتی که در اصل ، او با ثبت ازدواج مخالف نیست ، این فقط برای او بدتر است ، تنبل ، می دانید؟ خوب ، شما باید از مبل بلند شوید ، به جایی بروید ، چیزی را سازماندهی کنید ، اما چرا ، وقتی او از قبل از همه چیز راضی است؟ به او پیشنهاد دهید که همه چیز را بر عهده بگیرد یا جشن را محدود به یک سفر متوسط به اداره ثبت و گردهمایی با نزدیکترین افراد به او کند. فقط در این صورت از این که "او در هیچ چیزی شرکت نمی کند" ناراحت نشوید. حداکثر برنامه او این است که در روز و ساعت مقرر به اداره ثبت نام مراجعه کند. به هر حال ، شما باید ازدواج کنید ، او به هر حال بد نیست.

اقناع یک لیسانس که روی "گذرنامه خواندنی" خود بوق می زند نیز می تواند غیرمستقیم باشد. خوب ، چرا باید فوراً نیت خود را برای پیشانی او بیان کنید؟ ما راه متفاوتی را انتخاب می کنیم. به عنوان مثال ، بدون توجه به او اجازه دهید بداند که اگر شما ازدواج کرده اید ، همه چیز حتی بیشتر از شکلات تازه خواهد بود. مردان ، آنها مانند بچه ها هستند: اگر با تازیانه به سراغ آنها بروید ، ممکن است اطاعت کنند ، اما آنها دوست ندارند و احترام نمی گذارند ، و به احتمال زیاد پشت سر آنها "شیطان" شروع می کنند ، و اگر با هویج ، آنها دویده اند خودشان برای انجام این کار ، باید در مورد مزایای ازدواج فکر کنید. تصور کنید ، عزیزم ، اگر ما ثبت نام می کردیم ، از تخفیف خانوادگی در بسته تور برخوردار می شدیم ، در غیر این صورت مجبور به پرداخت کامل هزینه خواهیم بود. " مسلماً استدلال گر اینطور نیست ، اما او به برخی ، به ویژه حریصان ، عمل می کند. اوف ، من حتی نمی دانم چه چیز دیگری می توانید فکر کنید. انگیزه یک امر فردی است و با شناختن محبوب خود ، همیشه می توانید برای او "اغوا" کنید.

شکار کردن او معتبرترین راه برای بدست آوردن خواسته شما و از دست ندادن "عزت و کرامت" است. دیل کارنگی نوشته است که می توانید یک نفر را مجبور کنید آنچه را که نیاز دارید انجام دهد: این که او را مجبور به انجام این کار کنید. من به تنهایی اضافه خواهم کرد: نه تنها خواسته ، بلکه التماس ، جستجو و مطالبه نیز داشته است. در غیر این صورت ، او هیچ تمایلی ندارد. وای! و همه چرا ، من از شما می پرسم؟ چون هیچ دلیلی ندارد! طعمه (یعنی شما) قبلاً صید شده است ، اهلی شده است ، روی تسمه می نشیند و همچنین متقاعد می شود که با خود ازدواج کنید. کاملاً گستاخ! لازم است زمین را از زیر پای او بیرون بکشید ، او را دچار تردید کنید و دوباره احساس کنید "فراتر از خط" ، در میان شکارچیان روح و بدن شما. چگونه انجامش بدهیم؟ نه ، من از شما نمی خواهم که وارد جنگ شوید و همه را ترک کنید. کافی است وانمود کنید که آزاد هستید ، مانند یک پرنده ، و آزاد هستید ، مانند باد ، و به طور کلی مطمئن نیستید که او برای نامزد شوهر مناسب است. حسودش کن! احساس کنید طعمه از دست شما می لغزد و امروز شما با او هستید و فردا رفتار او را بررسی می کنیم. فقط زیاده روی نکنید.

در پایان ، دست خود را با این تمبر تکان دهید ، بلیط بگیرید و بروید ، استراحت کنید! و یکی! و نه برای فکر کردن ، فکر کردن و فکر کردن: در ساحل دراز بکشید و فکر کنید ، در شهر تفریحی قدم بزنید و فکر کنید - نه ، برای اینکه حواس شما پرت شود. حالا بگذارید او دچار سردرد شود: چگونه هستید ، با چه کسانی آنجا هستید و به طور کلی چه اتفاقی می افتد؟! استراحت می کنید ، آفتاب می گیرید ، زیباتر به نظر می آیید ، بدون در نظر گرفتن این واقعیت که حواس شما پرت می شود و دیگر از پوشیدن لباس با حجاب جلوگیری می کنید. از این گذشته ، همیشه این اتفاق می افتد: شما فقط باید خواسته های خود را که بسیار ضروری به نظر می رسید ، متوقف کنید و در دستان شما شناور خواهد شد!

توصیه شده: