مدرسه کاملاً معمولی نیست
مدرسه کاملاً معمولی نیست

تصویری: مدرسه کاملاً معمولی نیست

تصویری: مدرسه کاملاً معمولی نیست
تصویری: عجیب ترین قوانین مدرسه های ژاپن 2024, ممکن است
Anonim
دختر مدرسه ای
دختر مدرسه ای

قبل از یازده سالگی هرگز خوابش نمی برد - حالا با شنیدن اولین خبر ساعت 9 به سرعت به رختخواب می رود. لباس تاشو. کوله پشتی را چک می کند. مسواک زدن در شب

ساعت شش بیدار می شود و بزرگسالان را از خواب بیدار می کند. او با التماس "عزیزم بگذار بخوابم" فریاد می زند: "مدرسه زنگ می زند!" درخواست تمدید می کند. تقریباً ناله نمی کند. بند کفشش را خودش می بندد. کارهای تو شگفت انگیز است ، پروردگارا.

کلاس اول آنقدر خنک و گلگون شروع می شود که با بی توجهی به خرافات ، چوب را می کوبم: نه آن را عصبانی کنم ، نه آن را عصبانی کنم. از آنجا که مدرسه معمولاً در یک کودک وارد می شود: شیوع گل در اول سپتامبر ، و سپس آنچه - کار و وظایف ، وظیفه و نیاز ، بلند کردن سخت و شبیه سازی گلودرد. بیشتر از آن برای یک کودک درونگرا و غیر مهد کودک که طعم لذتها و وحشتهای جمع گرایی را نچشیده است.

برای چنین اشتیاق کودکانه کمی لازم است! کودکان کوله پشتی های سبک دارند: آلبوم ، قلم نمدی ، ساندویچ ، یک کتاب (که به طور مستقل انتخاب شده است) ، معمولاً با افسانه ها. آنها حتی کفش های جایگزین نمی پوشند ، اما کیف ها را در رختکن می گذارند. بدون فرمول ، بدون کتاب درسی - هنوز: در کلاس درس رمزنگاری می کنند - منقار پرنده حریص ، مادر و دختر ، پیرزن ، سرسره ، چوب هاکی ، هواپیما ، گلدسته فانوس ، "می خندد" - آنها در شرف نوشتن نامه های دست نویس آنها داکتیل را آموزش می دهند - زبان ناشنوایان و لال ها (ابزاری عالی برای توسعه مهارت های حرکتی دیجیتال). آنها یک گل را روی انگشتان خود تا می کنند و باز می کنند: a-z، u-u. آنها آهنگ هایی "از تخته سیاه" در مورد کلاغ و خانه گربه می خوانند. در تعطیلات ، آنها ملکه برف و دروازه طلایی را بازی می کنند.

به نظر می رسد معلم کاملاً آشفته نیست. او دارای صدای بسیار آرام است - و این هیجان است. می پرسم معلم چگونه اظهار نظر می کند: آیا او با نام خانوادگی ، سرزنش ها و غیره صحبت می کند.

- تو چی! او همیشه می گوید: "ساشا ، من از تو می پرسم …"

- درس چگونه شروع می شود؟

- خوب ، چگونه. سلام. لطفا بشین.

این "لطفا" یکنواخت و تغییر ناپذیر به دلایلی به نظر من کلید ادامه خوش بینانه است.

و همه اینها را چه می نامید - "هیچ چیز خاص" یا "رویکرد منحصر به فرد"؟ نمیدانم. من فقط می دانم که همه کودکان فارغ از سطح آموزش آنها در این کلاس پذیرفته می شوند. که در اینجا پرسیده نمی شود: "چگونه می توانید به مدرسه کمک کنید؟" یا "کجا کار می کنی؟" این در حالی است که مدرسه ، به بیان ساده ، غنی و البته رایگان نیست.

… من فقط فیلم معروف "کلاس اول" - در مورد ماروسیا اورلووا ، بت نسل کودکان - را تماشا کردم و روح من زخمی شد. تمام ایدئولوژی و سبک مکتب اقتدارگرا - در یک نگاه. اولین معلم ، الهه آنا ایوانا (بی عیب و نقص ، مانند مجسمه) ، گله دخترانه را با یک حرکت ابرو تنبیه و عفو می کند. یخ زدگی روی پوست: ماروسیا فقیر با مداد می نویسد ، او لیاقت (!) حق نوشتن با جوهر را نداشت. می بینید که دست خط او به اندازه کافی خوشنویسی نیست!

"شما مانند بزرگسالان به محل کار به مدرسه می روید. تحصیل کار شماست!" - آنا ایوانا با روح تکان می خورد. با چه وحشتی؟ - دیوانه وار به تلویزیون می پرسم ، اما آنا ایوانا صدای مرا نمی شنود. و ماروسیا در حال انجام وظیفه است ، الهام بخش کف همکلاسی های خود را بررسی می کند و از ناخن های کثیف دیگران خوشحال می شود.

ماروسیا اورلووا ، با توجه به منطق استراتژی آموزشی و ارزشهای اخلاقی تعیین شده توسط مدرسه اش ، قرار بود دادستان شود. یا یک بازرس - پلیس راهنمایی و رانندگی ، RONO ، مهم نیست. نکته مهم این است که آن مدرسه با اولویت خوشنویسی ، ناخن های تمیز و نقش مقدس معلم ، زنده تر از همه موجودات زنده است. اما من و دخترم هنوز به "مدرسه ای معمولی" نمی رویم. در ابتدای سال ، معلم ما حتی نرخ تأیید شده ای نداشت ، زیرا نوزده کودک در یک کلاس برای دولت خراب است (و اخیراً متوجه شدم که طبق قوانین بهداشتی ، نباید کمتر از 25 نفر باشند در کلاس درس ، اما بیش از 50 (!) ، آیا این بدان معناست که چهل و نه قانونی است و نوزده آن مجاز نیست؟ و "کیفیت دانش" بدنام احتمالاً در 49 بالاتر است؟). به احتمال زیاد ، این نرخ هنوز تصویب می شود ، نه برای از بین بردن کلاس ، اما چرا این اتفاق می افتد که یک مدرسه خوب بدون قید و شرط باید حق خود را به دولت ثابت کند؟

… در صف کلینیک کودکان می نشینم و به یاد Marusya Orlova و منقار یک پرنده حریص می افتم. دختر در حال ورق زدن "عمه فئودور عمه" است. در کنار من مادر دانش آموز کلاس اولی است که در سالن بدنسازی درباره نخبه گرایی می نالد. "همه چیز بسیار نخبه گرا است ، می دانید ، بسیار انحصاری است. گروه کودکان استثنایی است ، همه از خانواده های خوب. ما یک لباس شرکت در استودیو سفارش دادیم - دامن ، جلیقه ، کاپشن اسکاتلندی. ولی. "می توانید خود را خفه کنید" ، - به طور تصادفی بیرون می آید … "چگونه گفتی؟" همه چیز ، همه چیز ، من سکوت می کنم. به او نگویید که چگونه کودکی در راه مدرسه از من می پرسد: "آیا می دانید ، در همه مدارس ، کودکان به اندازه من خوشحال هستند؟" و من می گویم: "احتمالاً ، در کل ، خوب ، من به طور دقیق نمی دانم ، در واقع باید اینطور باشد" ، و ترسو و خرافاتی سعی می کنم احساس شانس کمیاب را در خودم خاموش کنم تا او را نترسانم ، نه برای فریب دادن ، نه برای فریب خوردن …

مارینا کارینا

توصیه شده: